موفقیت یعنی: "موفقیت یعنی احساس شادی و خوشحالی از رسیدن به هدف در زندگی."
مسیر رسیدن به موفقیت چیست؟
خواستههای هیچ کدام از انسانها در زندگی شبیه به هم نیست. ویژگیهای متفاوت ما باعث شده است که اهداف مختلفی داشته باشیم و موفقیت را شبیه هم تعریف نکنیم. ممکن است دلتان بخواهد در روابط عاطفی خود فرد موفقی باشید یا یکی از بزرگترین اهدافتان پیشرفت شغلی باشد. در هر صورت دوست دارید راه رسیدن به موفقیت را یاد بگیرید و در زندگی احساس خوشبختی چهار روش ساده برای کسب موفقیت فردی کنید. در این مقاله با تمام عوامل موثر بر موفقیت آشنا می شوید و یاد میگیرید چطور در مسیر رسیدن به موفقیت قدم بردارید. با ما همراه باشید.
موفقیت چیست؟
معمولا زمانی که درمورد موفقیت حرف میزنیم به یاد زندگی افراد موفقی مثل بیل گیتس و جف بزوس میافتیم. اما آیا واقعا موفقیت به معنی شهرت و پول زیاد است؟ در حقیقت موفقیت برای هرکسی معنا و مصداق متفاوتی دارد. جیم ران سخنران معروف موفقیت فردی میگوید:
” اگر خودتون زندگیتون رو نسازید؛ مجبورید براساس اهدافی که دیگران براتون مشخص کردن زندگی کنید. و فکر میکنید دیگران چه برنامه ای برای شما دارن؟ تقریبا هیچی.”
به دلیل احساسات و ویژگیهای متفاوت فردی، هر انسانی در موقعیت های مختلفی احساس موفقیت میکند. قبل از آن که راه های رسیدن به موفقیت را یاد بگیرید باید خودتان را به خوبی بشناسید و و به مرحله انتخاب هدف رسیده باشید. تمام کسانی که در زندگی احساس خوشبختی و موفقیت میکنند؛ قدم در مسیر موفقیت شخصی خود گذاشته اند؛ و سعی نکرده اند فقط شبیه دیگران باشند.
برای رسیدن به موفقیت چه نکاتی را باید رعایت کرد
نکاتی که باید برای کسب موفقیت رعایت کنید در ادامه برای شما شرح می دهیم.
۱. خیال پردازی کنید
داشتن رویا و فکر کردن به موفقیت اشتیاق شما را بیشتر میکند. رویا پردازی به شما قدرت میدهد و کمک میکند به سمت بهترین تصورتان از موفقیت حرکت کنید.
۲. صبر داشته باشید
موفقیت های کوچک و بزرگی انتظار شما را در زندگی میکشند. بعضی از این موفقیت ها نیاز به زمان بیشتری دارند و شما باید برای رسیدن به آن ها صبر داشته باشید.
۳. نگذارید دیگران برای شما موفقیت را تعریف کنند.
مهمترین چیزی که در مسیر موفقیت اهمیت دارد؛ تعریف درست از خوشبختی و موفقیت است. اجازه ندهید دیگران اهداف زندگی شما را مشخص کنند. خودتان را بشناسید و به دنبال موفقیت واقعی زندگیتان باشید.
موفقیت یعنی: "موفقیت یعنی احساس شادی و خوشحالی از رسیدن به هدف در زندگی."
کلید موفقیت چیست؟
حالا که با معنی موفقیت آشنا شدید باید کلیدهای رسیدن به آن را یاد بگیرید. این نکات پیش نیاز ورود به مسیر موفقیت است و به شما کمک میکنند با یک انرژی و آمادگی زیاد در زندگی به سمت اهداف خود حرکت کنید.
کلید اول: تعیین هدف
همانطور که گفتم هدف در تجربه احساس موفقیت نقش بسیار مهمی دارد. اگر میخواهید در زندگی احساس خوشبختی و رضایت کنید باید اهدافی متناسب با شخصیت و استعدادهایتان تعیین کنید. برای کشف استعداد های خود زمان بگذارید. پیدا کردن هدف زندگی کاری آسان نیست؛ اما رسیدن به هدف کلید اصلی رسیدن به خوشبختی برای هر کسی است.
کلید دوم: برنامه ریزی
هر انسان موفقی برای رسیدن به اهداف خود باید یک برنامه ریزی و مدیریت زمان مشخص داشته باشد. لازم نیست این برنامه با جزئیات بالایی نوشته شود. و همین که برای دست یافتن به هدف یک مسیر در ذهن خود داشته باشید و حدود زمانی رسیدن به هر مرحله را مشخص کنید کافی است.
کلید سوم: آمادگی برای اتفاقات غیر منتظره
تمام زندگی پر از اتفاقات ناگهانی است که مشخص نیست کی اتفاق می افتند و چه تغییری در دنیای ما ایجاد میکنند. باید این حقیقت انکار نشدنی را در ذهن خود داشته باشید و انعطاف پذیری خود را تقویت کنید تا در صورت افتادن هر اتفاقی باز هم برای موفقیت انگیزه داشته باشید. ار در این مسیر دچار تنش و بی انگیزه بودن شدید با جملات انگیزشی شهر موفقیت می توانید انگیزه خود را قوی کنید.
کلید چهارم: یادگیری عادت های روزانه مثبت
گفته میشود عادت های روزانه بیشترین تاثیر را روی زندگی هر کسی دارند. به همین خاطر است که همه افراد موفق یک سری عادات روزانه مشخص دارند و هرروز به آن ها پایبند هستند. میتوانید با خواندن عادات روزانه افراد موفق با مهمترین این کارهای روزانه آشنا شوید و مناسب ترین آن ها را در زندگی خود اجرا کنید.
کلید پنجم: درس گرفتن از اشتباهات
این که بعد از هر اشتباه یا شکستی احساس خوبی نداشته باشد طبیعی است. اما تفاوت افراد موفق با افراد معمولی در این است که آن ها از اشتباهات خود درس میگیرند و نمیگذارند یاس و ناراحتی به مدت طولانی در زندگیشان باقی بماند. سعی کنید ویژگی درس گرفتن از اشتباهات را در خود تقویت کنید تا به جای ناامید از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید.
کلید ششم: تجربه راه های متفاوت
هیچ گاه ذهن خود را تک بعدی نکنید. برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد. اگر در این مسیر موانع حل نشدنی زیادی وجود داشت؛ راه دیگر را امتحان کنید. از دیگران کمک بگیرید و با آن ها مشورت کنید. شاید در میان صحبت هایتان با دیگران با راهی آشنا شوید که تا به حال به آن فکر نکرده بودید.
کلید هفتم: ریسک کردن
افراد محافظه کار معمولا از حاشیه امن خود خارج نمیشوند و راه های جدید را تجربه نمیکنند. این افراد نمیتوانند تغییرات را بپذیرند به همین دلیل در هر حالتی که هستند باقی میمانند. اگر میخواهید انسان موفقی باشید باید ریسک کردن را بپذیرید و گاهی وقت ها در مسیرهای جدید قدم بگذارید.
کلید هشتم: سرمایه گذاری روی روابط
یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت در زندگی، روابط اجتماعی قوی است است. آشنایی با افراد جدید فرصت های زندگی شما را بیشتر میکند و باعث افزایش احساس رضایت از زندگی میشود.
دوستی های متنوع به شما کمک میکنند ذهن خلاق تر و فعال تری داشته باشید. تجربه ی زندگی شما با وجود افرادی که دوستشان دارید زیباتر است. پس به ارتباطات اجتماعی خود توجه کنید و مطمئن باشید این ارتباطات تاثیر مستقیمی روی موفقیت شما دارند.
عوامل رسیدن به موفقیت
با وجود این که موفقیت برای هر کسی معنای متفاوتی دارد و اهداف زندگی هر کسی با دیگری متفاوت است اما همیشه داشتن یک سری از ویژگی ها جزو عوامل مهم رسیدن به موفقیت محسوب میشوند. موارد زیر همان عواملی است که شما باید برای موفق شدن در خود پرورش دهید. با داشتن این عامل ها میتوانید به هدف زندگی خود برسید و پر از احساس رضایت از زندگی شوید.
۱. اشتیاق و انگیزه
اشتیاق همان چیزی است که شما را به سمت هدف زندگیتان راهنمایی میکند. اشتیاق یعنی احساس خوبی که از تصور موفقیت خود پیدا میکنید. این شور و اشتیاق است که شما را به سمت حرکت کردن میبرد و کمک میکند در مسیر رسیدن به موفقیت قدم بگذارید.
ترکیب اشتیاق همراه با انگیزه برای رسیدن به هدف معجزه میکند. زمانی که برای موفقیت انگیزه داشته باشید هم عاشق آن هدف باشید هیچ چیزی جلوی راه شما را نخواهد گرفت.
۲. مثبت نگری
داشتن دید مثبت به مسائل، جلوی استرس و بدبینی های بیهوده را میگیرد. این ویژگی فرصت کشف پیدا کردن راه های مختلف را میدهد و نمیگذارد به خاطر داشتن دید منفی همیشه ناامید باشید. مثبت اندیشی روی تمام جنبه های زندگی شما تاثیر میگذارد و باعث میشود احساس خوشبختی بیشتری کنید.
۳. مهربانی
نسبت چهار روش ساده برای کسب موفقیت فردی به خودتان و دیگران مهربان باشید. مهربانی حسن نیت شما را به دیگران انتقال میدهد و اجازه نمیدهد که شما در گذشته گیر کنید. کسانی که نسبت به خودشان سخن گیری میکنند معمولا خودشان را به خاطر اشتباهات گذشته نمیبخشند و به جای درس گرفتن از آن ها، تمام مدت خودشان را سرزنش میکنند.
۴. پذیرش نظرات دیگران
هر انسانی نحوه تفکر خاصی دارد. به همین خاطر است که همیشه ما را به مشورت با دیگران تشویق میکنند. ممکن است دیگران از روش شما انتقادهایی داشته باشند یا پیشنهادهای متفاوتی به شما بدهند. درست است که قرار نیست تمام این نظرات را بپذیرید اما باید برای فکر کردن به آن ها زمان بگذارید. این کار ذهن شما را بازتر میکند و ممکن است مسیر رسیدن به موفقیت را برایتان هموارتر کند.
افراد منظم معمولا بهتر از دیگران برنامه ریزی میکنند و سریع تر به اهداف خود میرسند. نظم متعادل به شما کمک میکند یک تصویر درست از راه رسیدن به موفقیت داشته باشید. یادتان باشد این نظم و ترتیب نباید آن قدر زیاد باشد که قدرت تغییر را از شما بگیرد.
۶. مهارت های ارتباطات اجتماعی
روابط اجتماعی قوی و گسترده از مهمترین عوامل موفقیت شما در زندگی است. اگر بتوانید افراد درستی را در زندگی پیدا کنید و دوستی های تاثیرگذار و حمایت محوری داشته باشید؛ بخش بزرگی از راه را رفته اید. همراهی دیگران به شما انگیزه میدهد و سبب افزایش اعتماد به نفس شما می شود.
۷. روحیهی یادگیری
یادگیری همان چیزی است که هر فردی برای موفقیت به آن نیاز دارد. تمام زندگی ما پر است از اتفاقات و تجربیاتی که نیاز به توجه ما دارند. هرروز خود را غنیمت بشمارید و هیچوقت دست از یادگیری نکشید. یادگیری فقط به معنی خواندن کتاب های تخصصی نیست. همین که از کوچکترین اتفاقات روزمره خود درس بگیرید یعنی روحیه یادگیری را در خود پرورش داده اید.
۸. عزت نفس
تاثیر شگفت انگیز عزت نفس در زندگی انکار نشدنی است. سعی کنید خودتان را باور داشته باشید و مطمئن باشید فرد ارزشمندی هستید. احساس عزت نفس ریشه در گذشته ما دارد اما تاثیرات آن در تمام زندگی ما خود را نشان میدهند. افرادی که به خودشان اعتماد ندارند نمیتوانند بهترین تلاش خود را کنند و همیشه منتظر شکست هستند. عزت نفس خود را تقویت کنید و نگذارید تصورات غلط ذهنی مانع رسیدن شما به هدف شوند.
مراحل رسیدن به موفقیت را نام ببرید
سه مرحله کلی برای قرار گیری در مسیر موفقیت وجود دارد . با طی کردن این مراحل زندگی خود را تغییر میدهید و به سمت موفقیت حرکت خواهید کرد. هرکدام از سوالهای زیر یکی از مراحل را پوشش میدهند. این سوالات را از خود بپرسید و جواب آن ها را یادداشت کنید. این سوالات همانطور که باعث خودشناسی شما میشوند؛ کمک میکنند تا با مراحل رسیدن به موفقیت آشنا شوید.
۱. چه زمانی واقعا احساس موفقیت میکنید؟
با شنیدن کلمه موفقیت چه احساسی به شما دست میدهد؟ چه تصویری از موفقیت در زندگی خود دارید؟ کلمات یا جمله هایی که بیانگر این احساس در شما هستند را بنویسید. برای این کار زمان بگذارید و از خودتان بپرسید که به چه چیزی برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید؟
یادتان باشد که باید فقط جواب هایی را بنویسید که به شما حس خوبی میدهند و نه چیزهایی که دیگران از شما انتظار دارند. در این مرحله باید اهداف مهم زندگیتان را پیدا کنید و آن ها را بر اساس اولویت یادداشت کنید.
۲. چه چیزهایی شما را از موفقیت دور میکنند؟
حالا که میدانید میخواهید به چه اهدافی در زندگی برسید با تشخیص دهید که چه چیزهایی مانع رسیدن شما به موفقیت هستند. کدام ویژگی های شخصی شما باعث شکست خوردن میشود؟ چه عامل بیرونی اجازه موفق شدن را به شما نمیدهد.
سعی کنید جزئیات جواب خود را به این سوالات بنویسید. مثلا بنویسید دیر از خواب بیدار شدن یا کمبود سرمایه. میزان تاثیر هرکدام را در کنارش مشخص کنید. میتوانید از دیگران هم در این رابطه سوال بپرسید. ممکن است دوستان صمیمی یا خانواده شما موارد مهمی را به این لیست اضافه کنند که جزو موانع اصلی شما برای موفقیت باشند.
۳. از کجا باید شروع کرد؟
ممکن است شروع کردن را به یک هفته آینده موکول کنید یا آن قدر آن را عقب بندازید که از انجام کار پشیمان شوید. این سوال فقط یک جواب درست دارد: از همین الان. بر اساس اهدافی که در مرحله اول پیدا کردید و موانعی که در مرحله دوم شناختید؛ برنامه ریزی کنید. سعی کنید از همین امروز موانع قابل حل را از بین ببرید و برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید.
برای خودتان هدف های کوچک مشخص کنید تا از موفقیت در آن ها انگیزه بگیرید. عوامل رسیدن به موفقیت را که در بالاتر توضیح داده ام دست کم نگیرید و برای تقویت آن ها هم تلاش کنید. مطمئن باشید همین الان بهترین زمان برای شروع کردن است.
پادکست قدرت شروع کردن
برای تقویت قدرت شروع کردن و برنامه ریزی برای اهداف خود می توانید به پادکست قدرت شروع کردن کردن در قسمت پایین گوش دهید.
شناخت مغز انسان: گام نخست موفقیت فردی، ارتباطات اجتماعی و کسب و کار
یکی از علت هایی که یادگیری زبان انگلیسی برای یک فارسی زبان سخت تر از یک فرانسوی است، این است که فرد فارسی زبان ناگزیر است عادت مغزی خوانش را از نیکره راست به نیمکره چپ شیفت کند.
عصر ایران ؛ سواد زندگی - پیچیده ترین ماشین شناخته شده در کل کهکشان هایی که تا کنون بشر کشف کرده، "مغز" است. بدون شناخت مغز، شناخت انسان و رفتارهای او تقریباً بیهوده خواهد بود.
در "سواد زندگی"، قرار نیست مانند دانشجویان پزشکی ، مغز را بشکافیم و اطلاعات پزشکی مان را درباره اش افزایش دهیم. قرار است بخش هایی از کارکردهای مغز که به رفتار آدم ها مربوط می شود و می تواند ما را در شناخت و ارتباط با آنان کمک کند را بیشتر بشناسیم؛ همچنین می خواهیم آنچه در این مباحث می آید را در پروسه "یادگیری و تغییر خودمان" به کار ببندیم. قرار است همه این اتفاقات به زبانی ساده و البته علمی رخ بدهد.
شناخت کلی از مغز
1 - مغز انسان ، 100 میلیارد سلول دارد و هر سلولی به 10 هزار سلول وصل است که از آنها پیام می گیرد یا به آنها پیام می دهد.
تمام اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد ، از فعالیت هایی مانند نفس کشیدن و راه رفتن گرفته تا عاشق شدن و تصمیم گیری در بحران، در این رد و بدل شدن پیام ها شکل می گیرد.
مغز مانند یک مدار الکترونیک است. اما یک فرق مهم اش با مدارهای الکترونیکی که می شناسید این است که مدارهای الکترونیک ، قابل تغییر نیستند ولی مغز انسان می تواند تغییر کند و توانمندی های جدیدی به شما بدهد.
مثلاً شما نمی توانید پیانو بنوازید. شروع به تمرین می کنید و در اوایل ، کار بسیار کُند پیش می رود. ناگزیر هستید تک تک دکمه های پیانو را پیدا کنید و با نتی که مقابل تان است مطابقت دهید و بعد دکمه را بفشارید. نتیجه نیز افتضاح است: یک سری صداهای نه چندان دلچسب که نگرانید همسایه تان آن را بشنود و آرامش اش بر هم بخورد!
مدام که تمرین می کنید، اتفاقاتی در مغز شما می افتد. مغز به موازات تمرینات شما، در حال تغییراتی در مدارهایش هست و هر بار سلول های بیشتری به این کار اختصاص می دهد. مدارهای مربوط به نواختن پیانو شکل می گیرد و تعداد بیشتری از سلول های مغز به خدمت این کار در می آیند و شما بعد از مدتی، بدون این که حتی به پیانو نگاه کنید ، آن را هنرمندانه می نوازید و نه فقط آن همسایه که افرادی که به کنسرت تان آمده اند از شنیدنش لذت می برند.
بنابراین اگر فرایند یادگیری یک موضوع (مانند زبان خارجی، موسیقی، فیزیک،آشپزی و هر چیز دیگر) به آرامی پیش می رود، نگران نباشید و خودتان را ناتوان در آن موضوع قلمداد نکنید. شاید مغزتان، تمرین بیشتری از شما می خواهد تا مدارهایش را تغییر دهد و سلول های لازم را بدان اختصاص دهد؛ به خودتان اتهام ناتوانی نزنید و تنها به مغزتان کمک کنید.
بسیاری از ما ، همین تجریه را درباره تایپ داشته ایم و به یاد می آوریم که زمانی چقدر کند و خسته کننده تایپ می کردیم ولی الان همه کارهای تایپی مان را به سرعت انجام می دهیم.
سلول های مغز، تابعی از تمرینات و اراده ما هستند تا بر اساس آن، مدارها و ارتباطات جدید بین خود بسازند و به تصمیم ما جامه عمل بپوشانند.
2 - مغز انسان به دو نیمکره راست و چپ تقسیم شده است. برخلاف برخی دیدگاه های سنتی، این گونه نیست که وقتی یک سمت مغز ما کار می کند بخش دیگر غیر فعال باشد. هر دو نیمکره مغز انسان در هر لحظه ، فعال است و البته برخی مواقع، یک بخش فعال تر از دیگری می شود.
این چند مورد را درباره نیمکره ها بدانید:
الف) به طور خلاصه، نیمکره چپ بخش تعقل، محاسبه، تحلیل و تکلم را بر عهده دارد و نیمکره راست، بخش احساسات، خلاقیت، کل نگری و حالات غیرکلامی را کنترل می کند. نیمکره چپ در تحلیل اطلاعات مهارت دارد و نیمکره راست در ترکیب آنها.
این یک باور نادرست است که نیمکره چپ، نیمکره اصلی و راست، فرعی است. بلکه هر کدام از آنها وظایفی دارند که در تعامل با یکدیگر انجامش می دهند. پیشتر دانشمندان معتقد بودند چون توانایی حرف زدن انسان توسط نیمکره چپ او کنترل می شود، این نیمکره اصلی است اما تحقیقات "راجر ولکات اسپری" (1994-1913) این باور را بر انداخت و برای او جایزه نوبل را به ارمغان آورد. دو نیمکره به یک اندازه مهم اند و مانند اعضای یک کنسرت در هماهنگی کامل با یکدیگرند.
roger W.sperry
ب) هر نیمکره، بخش مخالف خود را در بدن اداره می کند. اگر شما با پای راست به توپ فوتبال ضربه بزنید، در جریان باشید که این فرایند را نیمکره چپ تان اداره کرده است. اگر با دست چپ تان در بالای قفسه، دنبال چپزی می گردید، این نیمکره راست شماست که دست تان را بالا برده است.
وقتی متنی را به فارسی می خوانید، سر و چشم تان از راست به چپ در حرکت است. چون به سمت چپ حرکت می کنید، نیمکره راست مغزتان به کار گرفته می شود و وقتی انگلیسی می خوانید، نیمکره چپ تان فعال تر می شود.
شاید یکی از علت هایی که یادگیری زبان انگلیسی برای یک فارسی زبان سخت تر از یک فرانسوی زبان است (به جز مسائل زبان شناسی مانند نزدیکی لغات) این باشد که فرد فارسی زبان ناگزیر است عادت مغزی خوانش را از نیکره راست به نیمکره چپ شیفت کند.
همچنین با توجه به این نکته می توان تحقیقی انجام داد درباره این که چرا برخی زبان ها ، آمادگی بیشتری را برای بیان احساسات و شعر و ادبیات دارند.
ج) نیمکره چپ، خطی عمل می کند و نیمکره راست، غیر خطی. به بیان دیگر، نیمکره چپ، مسائل را بر اساس روابط علّی و معلولی و از الف تا ی به ترتیب بررسی می کند یا یک مسأله ریاضی را بر اساس داده ها، فرموله می کند و در مسیر آن فرمول، قدم به قدم به حل آن نزدیک تر می شود.
اما نیمکره راست، کلی نگر است و مفهوم را در نظر می گیرد. مثلاً برای تشخیص چهره یک فرد، نیازی نیست که بر اساس فرمول خاصی از فرق سر تا زیر چانه او یکی پس از دیگری بررسی و سپس به هم متصل شوند و نهایتاً شخص شناسایی شود. نیمکره راست، به سرعت و با قابلیت کل نگری که دارد، در کسری از ثانیه ، چهره را شناسایی می کند.
تصور کنید که نیمکره چپ عهده دار تشخیص چهره ها می شد، چه دردسرهایی که پیش نمی آمد!
به همین دلیل است که ابر کامپیوتر "تیانهه -۲ " می تواند در ثانیه تا 30 کوادریلیون محاسبه را انجام دهد (و از نیمکره چپ مغز سبقت بگیرد) ولی نمی تواند حس ذوق در چشمان یک مادر که از موفقیت فرزندش خوشحال است را دریابد ( و در برابر نیمکره چهار روش ساده برای کسب موفقیت فردی راست می بازد).
د) نیمکره چپ، بر ظاهر و کمیت نظارت دارد و نیمکره راست بر معنا و کیفیت. در یک مهمانی خانوادگی و سر سفره شام، مرد مهمان به مرد میزبان می گوید: خوش به حال شما که هر شب غذاهای خانگی خوشمزه می خورید.
همسر مردی که این حرف را زده، بعد از شنیدن این حرف، ناراحت می شود، چون نیمکره چپ او ، کلمات، جمله و "معنای ظاهری" آنها را فهمیده و نیمکره راست، "مفهوم"اش را دریافته است که بدین مضمون است: همسر من یا غذا نمی پزد یا وقتی هم که می پزد، خوشمزه نیست.
او این جمله را اهانت به خودش تلقی می کند. مرد هم نمی تواند از این اتهام شانه خالی کند و بگوید: من فقط از غذای میزبان تعریف کردم و حتی یک کلمه هم درباره شما نگفتم.
چرا مرد نمی تواند با این جملات، توهین خود را توجیه کند؟ چون همسرش نیمکره راست دارد. اگر نیمکره راست همسرش از کار افتاده بود، آنها با یکدیگر دعوایی نداشتند چون نیمکره چپ، معنای ظاهری را برای زن ترجمه می کرد و همه چیز ختم به خیر می شد!
3 - مغز، قسمت های مختلفی دارد که هر بخش مسؤولیت خاص خودش را دارد، درست مانند ادارات مختلف یک شهر که هر کدام وظیفه ای دارند. در "سواد زندگی" نیازی به یادگیری اسامی مختلف و بعضاً پیچیده این قسمت ها نداریم و هر کجا الزام کاربردی وجود داشت، به طور موردی بدانها اشاره خواهیم کرد.
جالب است بدانید با فناوری های جدید و مشخصاً با اختراع "F MRI" این امکان خارق العاده و بسیار جذاب فراهم شده است تا از عملکرد قسمت های مختلف مغز، تصویر برداری رنگی شود و مثلاً مشخص شود وقتی فرد عصبانی است کدام بخش از مغز فعال می شود یا وقتی عاشق می شود چه بخشی از مغز به کار می افتد. "F MRI"بخش های فعال را به طور رنگی نشان می دهد و از بقیه قسمت ها مجزا می نماید.
4 - مغز انسان بالغ ، بسته به سن، جنیست، وزن کل بدن، نژاد و . بین 1300 تا 1500 گرم است (افرادی با وزن مغزی کمتر و بیشتر هم داریم). مغز مردها 9 درصد از مغز زنان بزرگ تر است. این بزرگی مغز باعث شده بود تا اوایل قرن بیستم میلادی، این تصور به وجود آید که کارکرد مغزی مردان از زنان بهتر است ولی واقعیت این است که تعداد سلول های مغزی زنان با تعداد سلول های مغزی مردان مساوی است و مغز زنان فشرده تر است.
وزن مغز زنان بعد از وضع حمل، برای مدت کوتاهی دچار افت می شود و این امر مشکلاتی را برایشان به وجود می آورد، مثلاً ممکن است دچار فراموشی شوند و این فراموشی ها آنها را نگران کند که در معرض آلزایمر قرار گرفته اند. خیال این خانم ها را راحت می کنیم که این یک وضعیت کاملاً عادی است و بعد از چند ماه وزن مغزشان به حالت عادی بر می گردد و مشکلات مربوط به آن، خود به خود حل می شود. در این باره هم صحبت خواهیم کرد.
5 - مغز در تمام دوران زندگی انسان ، از جنینی تا مرگ، تحت تأثیر هورمون هایی است که در بدن ترشح می شوند. این هورمون ها، مبنای بسیاری از رفتارها را تشکیل می دهند. گاه، کم و زیاد شدن این هورمون ها ، اختلالات رفتاری به وجود می آورند. در این گونه مواقع، پزشک متخصص می تواند با تجویز داروهایی، میزان ترشح هورمون ها را تنظیم کند و فرد را از اختلالات رفتاری برهاند.
در این باره در مباحث آینده مفصلاً صحبت خواهیم کرد و خواهیم دید بسیاری از افرادی که رفتارهای نامناسب دارند، به دلیل این نیست که آدم های خوبی نیستند بلکه یک اختلال ساده هورمونی دارند که اغلب هم به راحتی قابل حل است. دانستن این موضوع می تواند زندگی های مشترک زیادی را از خطر فروپاشی نجات دهد.
در بحث های بعدی، نکات کاربردی زیادی را خواهیم آموخت که در زندگی فردی، خانوادگی ، اجتماعی و کسب و کار ، عملاً به کار می آیند.
توجه: این مبحث پایه را به طور عمومی خوب به خاطر بسپارید. در آینده به این مباحث استناد خواهد شد.
راهکارهای کسب موفقیت
انسان با تلاش و توکل به خدا، میتواند به تمام خواسته های خودش برسد. مهم، داشتن هدف و حرکت کردن به سمت جلو است. استعدادها متفاوت است اما همه انسان ها میتوانند موفقیت را کسب کنند. تلاش کنید و ناامید نشوید.
راهکارهای کسب موفقیت
مقدمه
زندگی یعنی حرکت به جلو و تلاش برای بهتر شدن، نه درجا زدن و یکی کردن خط شروع و پایان. باورهای غلطی که رسانه ها با تبلیغات فراوان به خورد ما میدهند و موفقیت را برای ما، داشتن خانه لوکس، ماشین آخرین مدل، گوشی و داشتن بسیاری از وسایل رفاهی و همین سبک تفکر را به ما القا میکنند و ما در صورت نرسیدن به این لوازم مادی دچار ناامیدی، رنجش و حسادت میشویم. چنین رویکردی بی ثمر است و نتیجه ای جز تباهی ندارد. موفقیت به افراد برگزیده تعلق ندارد؛ موفقیت متعلق به شماست، اگر بخواهید به دنبال آن بروید. خواستن توانستن است. موفقیت مانند لوازم ضروری دم دست نیست، شما باید آن را بدست آورید، ولی نه با زور. اگر از درون، فرد موفقی شوید می توانید موفقیت را بدست آورید.
ابزار موفقیت
نمی توانید فردی را پیدا کنید که علاقه ای به موفقیت نداشته باشد. همه ای افراد در هر جاه و مقامی به دنبال راهی میگردند تا به موفقیت منتهی شود؛ ولی افراد برای پیدا کردن این راه، یکسان نیستند، بعضی ها موفقیت را در گرو شانس و اقبال میدانند، بعضی ها در سرمایه و مال میدانند و برخی ها هم فکر میکنند تنها عامل موفقیت نبوغ است.
الکساندر هامیلتون میگوید؛ مردم به من نابغه میگویند، من از نبوغ خودم خبر ندارم، فقط میدانم شخص زحمت کشی هستم. دانشمند بزرگ فرانسوی پاستور، شعار زندگیش کار بود. (1)
تفاوت اصلی میان افراد موفق و ناموفق این است افراد موفق دست به کار می شوند. آنها کارشان را شروع می کنند و هر کاری را می خواهند انجام می دهند. افراد ناموفق همین ایده ها را دارند، اما همیشه بهانه ای برای اقدام نکردن دارند.
برایان تریسی در بیشتر کتاب های خودش به این جملات اشاره دارد: «من در طول سوابق حرفه ای خود، یک حقیقت ساده را کشف کردم و باعث شد به موفقیت های بیشتر در موقعیت های بهتر دست پیدا کنم؛ هم چنین احترام و مقام و خوشبختی را در این دیدم که یک فرد بتواند فکرش را تنها بر روی یک هدف مهم متمرکز کند و تمام کارهای لازم را به طرز صحیحی انجام دهد و تا زمانی که به نتیجه نرسید، دست از تلاش نکشد… همین راهکار است که جان کلام تمام کتاب هایم است.(2)
مشتاق باشید
هرچه برای بهتر شدن نسبت به دیروز مشتاقتر باشید، به خاطر پیشرفتهایتان بیشتر احساس موفقیت میکنید. هنگامی که برای پیشرفت و به پایان رساندن کاری سرسختانه تلاش میکنید، در بند بند وجودتان حس لذتبخش موفقیت را احساس میکنید؛ هر زمان که به گذشته و نقطهی شروع تان نگاه میکنید و متوجه خیزهایی که برای رسیدن به جایگاه کنونیتان برداشتهاید میشوید، موفقیت را حس میکنید.
تفاوت بین یک فرد موفق و دیگران عدم توانایی یا کمبود دانش او نیست، بلکه نخواستن اوست. افراد موفق، به دنبال خواسته های خودشان میروند و تمام توان خود را میگذارند تا به آن برسند.
نگاه غلط، نگاه درست
مشکل ما در حرص و فزونخواهی ماست. مشکل ما قانع نبودن است. ما همیشه با بهانههایی که خودمان دست و پا میکنیم، شادی امروزمان را به فردا میاندازیم و فردا که به آن رسیدیم، بهانه تازهای پیدا میکنیم تا رضایتمان را به پسفردا موکول کنیم و پسفردا هم به روزهای دیگر اما برای چشیدن طعم موفقیت و خوشبختی فقط یک راه وجود دارد: باید نگاهمان به زندگی عوض شود، باید خودمان باشیم. موفقیت در زندگی، یعنی احساس رضایت و شادی درونی که وجودمان را فرا گرفته است.
صرف انرژی مفید
در ساعات خود به صرف انرژی اهمیت زیادی بدهید. (3) تماشای زیاد تلویزیون، گردش های نامناسب، جلسه های طولانی غیر علمی عمده انرژی شما را صرف میکند. شما باید در مواقع نشاط به اصل برنامه خود بپردازید و در اوقات دیگری انرژی خود را شارژ کنید. افراد موفق، وقت های مضر را از زندگی خودشان حذف میکنند و سعی دارند از فرصت به بهترین شکل استفاده کنند.
نکته: موفقیت نتیجه تلاش و کوششی است که در راه رسیدن به هدف خود دارید و مهم نیست هدف شما بزرگ است یا کوچک.
مستقل و خلاق بودن
انسان نباید شخصیت زده باشد و حرف های دیگران در او تاثیر داشته باشد و بدون تفکر حرف های دیگران را قبول کند بلکه باید حرف های دیگران را تجزیه و تحلیل کند، حتی افراد مورد علاقه خودش اگر حرفی زده را هم با تفکر قبول کند. فرقی که افراد موفق با دیگران دارند، همین است.
باید خلاق بود یعنی؛ همیشه نباید دنبال رو بود، از شکست های دیگران درس گرفت. باید شجاعت و شهامت داشت؛ چه بسا به خاطر احتمال خطر نامعقول از کارهای خوب و اهداف عالی باز ماند. (4)
پی نوشت
[1] حیدر محمدی، تکنولوژی موفقیت، تهران: هستینما 1382، صفحه 74.
[2] برایان تریسی،مترجم فریدون تازه زاده، موفقیت شخصی، تهران: انتشارات آرون، 1390،صفحه 15
[3] شان کاوی، هفت قدم در راه موفقیت نوجوانان، ترجمه، ساناز قاسمی، تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان، 1380،صفحه 194.
[4] علی باقینصرآبادی، رمز موفقیت استاد مطهری، قم: لوح محفوظ و امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )1377 چاپ اول، صفحه 98
مسیر رسیدن به موفقیت چیست؟
خواستههای هیچ کدام از انسانها در زندگی شبیه به هم نیست. ویژگیهای متفاوت ما باعث شده است که اهداف مختلفی داشته باشیم و موفقیت را شبیه هم تعریف نکنیم. ممکن است دلتان بخواهد در روابط عاطفی خود فرد موفقی باشید یا یکی از بزرگترین اهدافتان پیشرفت شغلی باشد. در هر صورت دوست دارید راه رسیدن به موفقیت را یاد بگیرید و در زندگی احساس خوشبختی کنید. در این مقاله با تمام عوامل موثر بر موفقیت آشنا می شوید و یاد میگیرید چطور در مسیر رسیدن به موفقیت قدم بردارید. با ما همراه باشید.
موفقیت چیست؟
معمولا زمانی که درمورد موفقیت حرف میزنیم به یاد زندگی افراد موفقی مثل بیل گیتس و جف بزوس میافتیم. اما آیا واقعا موفقیت به معنی شهرت و پول زیاد است؟ در حقیقت موفقیت برای هرکسی معنا و مصداق متفاوتی دارد. جیم ران سخنران معروف موفقیت فردی میگوید:
” اگر خودتون زندگیتون رو نسازید؛ مجبورید براساس اهدافی که دیگران براتون مشخص کردن زندگی کنید. و فکر میکنید دیگران چه برنامه ای برای شما دارن؟ تقریبا هیچی.”
به دلیل احساسات و ویژگیهای متفاوت فردی، هر انسانی در موقعیت های مختلفی احساس موفقیت میکند. قبل از آن که راه های رسیدن به موفقیت را یاد بگیرید باید خودتان را به خوبی بشناسید و و به مرحله انتخاب هدف رسیده باشید. تمام کسانی که در زندگی احساس خوشبختی و موفقیت میکنند؛ قدم در مسیر موفقیت شخصی خود گذاشته اند؛ و سعی نکرده اند فقط شبیه دیگران باشند.
برای رسیدن به موفقیت چه نکاتی را باید رعایت کرد
نکاتی که باید برای کسب موفقیت رعایت کنید در ادامه برای شما شرح می دهیم.
۱. خیال پردازی کنید
داشتن رویا و فکر کردن به موفقیت اشتیاق شما را بیشتر میکند. رویا پردازی به شما قدرت میدهد و کمک میکند به سمت بهترین تصورتان از موفقیت حرکت کنید.
۲. صبر داشته باشید
موفقیت های کوچک و بزرگی انتظار شما را در زندگی میکشند. بعضی از این موفقیت ها نیاز به زمان بیشتری دارند و شما باید برای رسیدن به آن ها صبر داشته باشید.
۳. نگذارید دیگران برای شما موفقیت را تعریف کنند.
مهمترین چیزی که در مسیر موفقیت اهمیت دارد؛ تعریف درست از خوشبختی و موفقیت است. اجازه ندهید دیگران اهداف زندگی شما را مشخص کنند. خودتان را بشناسید و به دنبال موفقیت واقعی زندگیتان باشید.
موفقیت یعنی: "موفقیت یعنی احساس شادی و خوشحالی از رسیدن به هدف در زندگی."
کلید موفقیت چیست؟
حالا که با معنی موفقیت آشنا شدید باید کلیدهای رسیدن به آن را یاد بگیرید. این نکات پیش نیاز ورود به مسیر موفقیت است و به شما کمک میکنند با یک انرژی و آمادگی زیاد در زندگی به سمت اهداف خود حرکت کنید.
کلید اول: تعیین هدف
همانطور که گفتم هدف در تجربه احساس موفقیت نقش بسیار مهمی دارد. اگر میخواهید در زندگی احساس خوشبختی و رضایت کنید باید اهدافی متناسب با شخصیت و استعدادهایتان تعیین کنید. برای کشف استعداد های خود زمان بگذارید. پیدا کردن هدف زندگی کاری آسان نیست؛ اما رسیدن به هدف کلید اصلی رسیدن به خوشبختی برای هر کسی است.
کلید دوم: برنامه ریزی
هر انسان موفقی برای رسیدن به اهداف خود باید یک برنامه ریزی و مدیریت زمان مشخص داشته باشد. لازم نیست این برنامه با جزئیات بالایی نوشته شود. و همین که برای دست یافتن به هدف یک مسیر در ذهن خود داشته باشید و حدود زمانی رسیدن به هر مرحله را مشخص کنید کافی است.
کلید سوم: آمادگی برای اتفاقات غیر منتظره
تمام زندگی پر از اتفاقات ناگهانی است که مشخص نیست کی اتفاق می افتند و چه تغییری در دنیای ما ایجاد میکنند. باید این حقیقت انکار نشدنی را در ذهن خود داشته باشید و انعطاف پذیری خود را تقویت کنید تا در صورت افتادن هر اتفاقی باز هم برای موفقیت انگیزه داشته باشید. ار در این مسیر دچار تنش و بی انگیزه بودن شدید با جملات انگیزشی شهر موفقیت می توانید انگیزه خود را قوی کنید.
کلید چهارم: یادگیری عادت های روزانه مثبت
گفته میشود عادت های روزانه بیشترین تاثیر را روی زندگی هر کسی دارند. به همین خاطر است که همه افراد موفق یک سری عادات روزانه مشخص دارند و هرروز به آن ها پایبند هستند. میتوانید با خواندن عادات روزانه افراد موفق با مهمترین این کارهای روزانه آشنا شوید و مناسب ترین آن ها را در زندگی خود اجرا کنید.
کلید پنجم: درس گرفتن از اشتباهات
این که بعد از هر اشتباه یا شکستی احساس خوبی نداشته باشد طبیعی است. اما تفاوت افراد موفق با افراد معمولی در این است که آن ها از اشتباهات خود درس میگیرند و نمیگذارند یاس و ناراحتی به مدت طولانی در زندگیشان باقی بماند. سعی کنید ویژگی درس گرفتن از اشتباهات را در خود تقویت کنید تا به جای ناامید از تکرار اشتباهات جلوگیری کنید.
کلید ششم: تجربه راه های متفاوت
هیچ گاه ذهن خود را تک بعدی نکنید. برای رسیدن به یک هدف راه های مختلفی وجود دارد. اگر در این مسیر موانع حل نشدنی زیادی وجود داشت؛ راه دیگر را امتحان کنید. از دیگران کمک بگیرید و با آن ها مشورت کنید. شاید در میان صحبت هایتان با دیگران با راهی آشنا شوید که تا به حال به آن فکر نکرده بودید.
کلید هفتم: ریسک کردن
افراد محافظه کار معمولا از حاشیه امن خود خارج نمیشوند و راه های جدید را تجربه نمیکنند. این افراد نمیتوانند تغییرات را بپذیرند به همین دلیل در هر حالتی که هستند باقی میمانند. اگر میخواهید انسان موفقی باشید باید ریسک کردن را بپذیرید و گاهی وقت ها در مسیرهای جدید قدم بگذارید.
کلید هشتم: سرمایه گذاری روی روابط
یکی از مهمترین کلیدهای موفقیت در زندگی، روابط اجتماعی قوی است است. آشنایی با افراد جدید فرصت های زندگی شما را بیشتر میکند و باعث افزایش احساس رضایت از زندگی میشود.
دوستی های متنوع به شما کمک میکنند ذهن خلاق تر و فعال تری داشته باشید. تجربه ی زندگی شما با وجود افرادی که دوستشان دارید زیباتر است. پس به ارتباطات اجتماعی خود توجه کنید و مطمئن باشید این ارتباطات تاثیر مستقیمی روی موفقیت شما دارند.
عوامل رسیدن به موفقیت
با وجود این که موفقیت برای هر کسی معنای متفاوتی دارد و اهداف زندگی هر کسی با دیگری متفاوت است اما همیشه داشتن یک سری از ویژگی ها جزو عوامل مهم رسیدن به موفقیت محسوب میشوند. موارد زیر همان عواملی است که شما باید برای موفق شدن در خود پرورش دهید. با داشتن این عامل ها میتوانید به هدف زندگی خود برسید و پر از احساس رضایت از زندگی شوید.
۱. اشتیاق و انگیزه
اشتیاق همان چیزی است که شما را به سمت هدف زندگیتان راهنمایی میکند. اشتیاق یعنی احساس خوبی که از تصور موفقیت خود پیدا میکنید. این شور و اشتیاق است که شما را به سمت حرکت کردن میبرد و کمک میکند در مسیر رسیدن به موفقیت قدم بگذارید.
ترکیب اشتیاق همراه با انگیزه برای رسیدن به هدف معجزه میکند. زمانی که برای موفقیت انگیزه داشته باشید هم عاشق آن هدف باشید هیچ چیزی جلوی راه شما را نخواهد گرفت.
۲. مثبت نگری
داشتن دید مثبت به مسائل، جلوی استرس و بدبینی های بیهوده را میگیرد. این ویژگی فرصت کشف پیدا کردن راه های مختلف را میدهد و نمیگذارد به خاطر داشتن دید منفی همیشه ناامید باشید. مثبت اندیشی روی تمام جنبه های زندگی شما تاثیر میگذارد و باعث میشود احساس خوشبختی بیشتری کنید.
۳. مهربانی
نسبت به خودتان و دیگران مهربان باشید. مهربانی حسن نیت شما را به دیگران انتقال میدهد و اجازه نمیدهد که شما در گذشته گیر کنید. کسانی که نسبت به خودشان سخن گیری میکنند معمولا خودشان را به خاطر اشتباهات گذشته نمیبخشند و به جای درس گرفتن از آن ها، تمام مدت خودشان را سرزنش میکنند.
۴. پذیرش نظرات دیگران
هر انسانی نحوه تفکر خاصی دارد. به همین خاطر است که همیشه ما را به مشورت با دیگران تشویق میکنند. ممکن است دیگران از روش شما انتقادهایی داشته باشند یا پیشنهادهای متفاوتی به شما بدهند. درست است که قرار نیست تمام این نظرات را بپذیرید اما باید برای فکر کردن به آن ها زمان بگذارید. این کار ذهن شما را بازتر میکند و ممکن است مسیر رسیدن به موفقیت را برایتان هموارتر کند.
افراد منظم معمولا بهتر از دیگران برنامه ریزی میکنند و سریع تر به اهداف خود میرسند. نظم متعادل به شما کمک میکند یک تصویر درست از راه رسیدن به موفقیت داشته باشید. یادتان باشد این نظم و ترتیب نباید آن قدر زیاد باشد که قدرت تغییر را از شما بگیرد.
۶. مهارت های ارتباطات اجتماعی
روابط اجتماعی قوی و گسترده از مهمترین عوامل موفقیت شما در زندگی است. اگر بتوانید افراد درستی را در زندگی پیدا کنید و دوستی های تاثیرگذار و حمایت محوری داشته باشید؛ بخش بزرگی از راه را رفته اید. همراهی دیگران به شما انگیزه میدهد و سبب افزایش اعتماد به نفس شما می شود.
۷. روحیهی یادگیری
یادگیری همان چیزی است که هر فردی برای موفقیت به آن نیاز دارد. تمام زندگی ما پر است از اتفاقات و تجربیاتی که نیاز به توجه ما دارند. هرروز خود را غنیمت بشمارید و هیچوقت دست از یادگیری نکشید. یادگیری فقط به معنی خواندن کتاب های تخصصی نیست. همین که از کوچکترین اتفاقات روزمره خود درس بگیرید یعنی روحیه یادگیری را در خود پرورش داده اید.
۸. عزت نفس
تاثیر شگفت انگیز عزت نفس در زندگی انکار نشدنی است. سعی کنید خودتان را باور داشته باشید و مطمئن باشید فرد ارزشمندی هستید. احساس عزت نفس ریشه در گذشته ما دارد اما تاثیرات آن در تمام زندگی ما خود را نشان میدهند. افرادی که به خودشان اعتماد ندارند نمیتوانند بهترین تلاش خود را کنند و همیشه منتظر شکست هستند. عزت نفس خود را تقویت کنید و نگذارید تصورات غلط ذهنی مانع رسیدن شما به هدف شوند.
مراحل رسیدن به موفقیت را نام ببرید
سه مرحله کلی برای قرار گیری در مسیر موفقیت وجود دارد . با طی کردن این مراحل زندگی خود را تغییر میدهید و به سمت موفقیت حرکت خواهید کرد. هرکدام از سوالهای زیر یکی از مراحل را پوشش میدهند. این سوالات را از خود بپرسید و جواب آن ها را یادداشت کنید. این سوالات همانطور که باعث خودشناسی شما میشوند؛ کمک میکنند تا با مراحل رسیدن به موفقیت آشنا شوید.
۱. چه زمانی واقعا احساس موفقیت میکنید؟
با شنیدن کلمه موفقیت چه احساسی به شما دست میدهد؟ چه تصویری از موفقیت در زندگی خود دارید؟ کلمات یا جمله هایی که بیانگر این احساس در شما هستند را بنویسید. برای این کار زمان بگذارید و از خودتان بپرسید که به چه چیزی برای رسیدن به موفقیت نیاز دارید؟
یادتان باشد که باید فقط جواب هایی را بنویسید که به شما حس خوبی میدهند و نه چیزهایی که دیگران از شما انتظار دارند. در این مرحله باید اهداف مهم زندگیتان را پیدا کنید و آن ها را بر اساس اولویت یادداشت کنید.
۲. چه چیزهایی شما را از موفقیت دور میکنند؟
حالا که میدانید میخواهید به چه اهدافی در زندگی برسید با تشخیص دهید که چه چیزهایی مانع رسیدن شما به موفقیت هستند. کدام ویژگی های شخصی شما باعث شکست خوردن میشود؟ چه عامل بیرونی اجازه موفق شدن را به شما نمیدهد.
سعی کنید جزئیات جواب خود را به این سوالات بنویسید. مثلا بنویسید دیر از خواب بیدار شدن یا کمبود سرمایه. میزان تاثیر هرکدام را در کنارش مشخص کنید. میتوانید از دیگران هم در این رابطه سوال بپرسید. ممکن است دوستان صمیمی یا خانواده شما موارد مهمی را به این لیست اضافه کنند که جزو موانع اصلی شما برای موفقیت باشند.
۳. از کجا باید شروع کرد؟
ممکن است شروع کردن را به یک هفته آینده موکول کنید یا آن قدر آن را عقب بندازید که از انجام کار پشیمان شوید. این سوال فقط یک جواب درست دارد: از همین الان. بر اساس اهدافی که در مرحله اول پیدا کردید و موانعی که در مرحله دوم شناختید؛ برنامه ریزی کنید. سعی کنید از همین امروز موانع قابل حل را از بین ببرید و برای رسیدن به موفقیت تلاش کنید.
برای خودتان هدف های کوچک مشخص کنید تا از موفقیت در آن ها انگیزه بگیرید. عوامل رسیدن به موفقیت را که در بالاتر توضیح داده ام دست کم نگیرید و برای تقویت آن ها هم تلاش کنید. مطمئن باشید همین الان بهترین زمان برای شروع کردن است.
پادکست قدرت شروع کردن
برای تقویت قدرت شروع کردن و برنامه ریزی برای اهداف خود می توانید به پادکست قدرت شروع کردن کردن در قسمت پایین گوش دهید.
شناخت مغز انسان: گام نخست موفقیت فردی، ارتباطات اجتماعی و کسب و کار
یکی از علت هایی که یادگیری زبان انگلیسی برای یک فارسی زبان سخت تر از یک فرانسوی است، این است که فرد فارسی زبان چهار روش ساده برای کسب موفقیت فردی ناگزیر است عادت مغزی خوانش را از نیکره راست به نیمکره چپ شیفت کند.
عصر ایران ؛ سواد زندگی - پیچیده ترین ماشین شناخته شده در کل کهکشان هایی که تا کنون بشر کشف کرده، "مغز" است. بدون شناخت مغز، شناخت انسان و رفتارهای او تقریباً بیهوده خواهد بود.
در "سواد زندگی"، قرار نیست مانند دانشجویان پزشکی ، مغز را بشکافیم و اطلاعات پزشکی مان را درباره اش افزایش دهیم. قرار است بخش هایی از کارکردهای مغز که به رفتار آدم ها مربوط می شود و می تواند ما را در شناخت و ارتباط با آنان کمک کند را بیشتر بشناسیم؛ همچنین می خواهیم آنچه در این مباحث می آید را در پروسه "یادگیری و تغییر خودمان" به کار ببندیم. قرار است همه این اتفاقات به زبانی ساده و البته علمی رخ بدهد.
شناخت کلی از مغز
1 - مغز انسان ، 100 میلیارد سلول دارد و هر سلولی به 10 هزار سلول وصل است که از آنها پیام می گیرد یا به آنها پیام می دهد.
تمام اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد ، از فعالیت هایی مانند نفس کشیدن و راه رفتن گرفته تا عاشق شدن و تصمیم گیری در بحران، در این رد و بدل شدن پیام ها شکل می گیرد.
مغز مانند یک مدار الکترونیک است. اما یک فرق مهم اش با مدارهای الکترونیکی که می شناسید این است که مدارهای الکترونیک ، قابل تغییر نیستند ولی مغز انسان می تواند تغییر کند و توانمندی های جدیدی به شما بدهد.
مثلاً شما نمی توانید پیانو بنوازید. شروع به تمرین می کنید و در اوایل ، کار بسیار کُند پیش می رود. ناگزیر هستید تک تک دکمه های پیانو را پیدا کنید و با نتی که مقابل تان است مطابقت دهید و بعد دکمه را بفشارید. نتیجه نیز افتضاح است: یک سری صداهای نه چندان دلچسب که نگرانید همسایه تان آن را بشنود و آرامش اش بر هم بخورد!
مدام که تمرین می کنید، اتفاقاتی در مغز شما می افتد. مغز به موازات تمرینات شما، در حال تغییراتی در مدارهایش هست و هر بار سلول های بیشتری به این کار اختصاص می دهد. مدارهای مربوط به نواختن پیانو شکل می گیرد و تعداد بیشتری از سلول های مغز به خدمت این کار در می آیند و شما بعد از مدتی، بدون این که حتی به پیانو نگاه کنید ، آن را هنرمندانه می نوازید و نه فقط آن همسایه که افرادی که به کنسرت تان آمده اند از شنیدنش لذت می برند.
بنابراین اگر فرایند یادگیری یک موضوع (مانند زبان خارجی، موسیقی، فیزیک،آشپزی و هر چیز دیگر) به آرامی پیش می رود، نگران نباشید و خودتان را ناتوان در آن موضوع قلمداد نکنید. شاید مغزتان، تمرین بیشتری از شما می خواهد تا مدارهایش را تغییر دهد و سلول های لازم را بدان اختصاص دهد؛ به خودتان اتهام ناتوانی نزنید و تنها به مغزتان کمک کنید.
بسیاری از ما ، همین تجریه را درباره تایپ داشته ایم و به یاد می آوریم که زمانی چقدر کند و خسته کننده تایپ می کردیم ولی الان همه کارهای تایپی مان را به سرعت انجام می دهیم.
سلول های مغز، تابعی از تمرینات و اراده ما هستند تا بر اساس آن، مدارها و ارتباطات جدید بین خود بسازند و به تصمیم ما جامه عمل بپوشانند.
2 - مغز انسان به دو نیمکره راست و چپ تقسیم شده است. برخلاف برخی دیدگاه های سنتی، این گونه نیست که وقتی یک سمت مغز ما کار می کند بخش دیگر غیر فعال باشد. هر دو نیمکره مغز انسان در هر لحظه ، فعال است و البته برخی مواقع، یک بخش فعال تر از دیگری می شود.
این چند مورد را درباره نیمکره ها بدانید:
الف) به طور خلاصه، نیمکره چپ بخش تعقل، محاسبه، تحلیل و تکلم را بر عهده دارد و نیمکره راست، بخش احساسات، خلاقیت، کل نگری و حالات غیرکلامی را کنترل می کند. نیمکره چپ در تحلیل اطلاعات مهارت دارد و نیمکره راست در ترکیب آنها.
این یک باور نادرست است که نیمکره چپ، نیمکره اصلی و راست، فرعی است. بلکه هر کدام از آنها وظایفی دارند که در تعامل با یکدیگر انجامش می دهند. پیشتر دانشمندان معتقد بودند چون توانایی حرف زدن انسان توسط نیمکره چپ او کنترل می شود، این نیمکره اصلی است اما تحقیقات "راجر ولکات اسپری" (1994-1913) این باور را بر انداخت و برای او جایزه نوبل را به ارمغان آورد. دو نیمکره به یک اندازه مهم اند و مانند اعضای یک کنسرت در هماهنگی کامل با یکدیگرند.
roger W.sperry
ب) هر نیمکره، بخش مخالف خود را در بدن اداره می کند. اگر شما با پای راست به توپ فوتبال ضربه بزنید، در جریان باشید که این فرایند را نیمکره چپ تان اداره کرده است. اگر با دست چپ تان در بالای قفسه، دنبال چپزی می گردید، این نیمکره راست شماست که دست تان را بالا برده است.
وقتی متنی را به فارسی می خوانید، سر و چشم تان از راست به چپ در حرکت است. چون به سمت چپ حرکت می کنید، نیمکره راست مغزتان به کار گرفته می شود و وقتی انگلیسی می خوانید، نیمکره چپ تان فعال تر می شود.
شاید یکی از علت هایی که یادگیری زبان انگلیسی برای یک فارسی زبان سخت تر از یک فرانسوی زبان است (به جز مسائل زبان شناسی مانند نزدیکی لغات) این باشد که فرد فارسی زبان ناگزیر است عادت مغزی خوانش را از نیکره راست به نیمکره چپ شیفت کند.
همچنین با توجه به این نکته می توان تحقیقی انجام داد درباره این که چرا برخی زبان ها ، آمادگی بیشتری را برای بیان احساسات و شعر و ادبیات دارند.
ج) نیمکره چپ، خطی عمل می کند و نیمکره راست، غیر خطی. به بیان دیگر، نیمکره چپ، مسائل را بر اساس روابط علّی و معلولی و از الف تا ی به ترتیب بررسی می کند یا یک مسأله ریاضی را بر اساس داده ها، فرموله می کند و در مسیر آن فرمول، قدم به قدم به حل آن نزدیک تر می شود.
اما نیمکره راست، کلی نگر است و مفهوم را در نظر می گیرد. مثلاً برای تشخیص چهره یک فرد، نیازی نیست که بر اساس فرمول خاصی از فرق سر تا زیر چانه او یکی پس از دیگری بررسی و سپس به هم متصل شوند و نهایتاً شخص شناسایی شود. نیمکره راست، به سرعت و با قابلیت کل نگری که دارد، در کسری از ثانیه ، چهره را شناسایی می کند.
تصور کنید که نیمکره چپ عهده دار تشخیص چهره ها می شد، چه دردسرهایی که پیش نمی آمد!
به همین دلیل است که ابر کامپیوتر "تیانهه -۲ " می تواند در ثانیه تا 30 کوادریلیون محاسبه را انجام دهد (و از نیمکره چپ مغز سبقت بگیرد) ولی نمی تواند حس ذوق در چشمان یک مادر که از موفقیت فرزندش خوشحال است را دریابد ( و در برابر نیمکره راست می بازد).
د) نیمکره چپ، بر ظاهر و کمیت نظارت دارد و نیمکره راست بر معنا و کیفیت. در یک مهمانی خانوادگی و سر سفره شام، مرد مهمان به مرد میزبان می گوید: خوش به حال شما که هر شب غذاهای خانگی خوشمزه می خورید.
همسر مردی که این حرف را زده، بعد از شنیدن این حرف، ناراحت می شود، چون نیمکره چپ او ، کلمات، جمله و "معنای ظاهری" آنها را فهمیده و نیمکره راست، "مفهوم"اش را دریافته است که بدین مضمون است: همسر من یا غذا نمی پزد یا وقتی هم که می پزد، خوشمزه نیست.
او این جمله را اهانت به خودش تلقی می کند. مرد هم نمی تواند از این اتهام شانه خالی کند و بگوید: من فقط از غذای میزبان تعریف کردم و حتی یک کلمه هم درباره شما نگفتم.
چرا مرد نمی تواند با این جملات، توهین خود را توجیه کند؟ چون همسرش نیمکره راست دارد. اگر نیمکره راست همسرش از کار افتاده بود، آنها با یکدیگر دعوایی نداشتند چون نیمکره چپ، معنای ظاهری را برای زن ترجمه می کرد و همه چیز ختم به خیر می شد!
3 - مغز، قسمت های مختلفی دارد که هر بخش مسؤولیت خاص خودش را دارد، درست مانند ادارات مختلف یک شهر که هر کدام وظیفه ای دارند. در "سواد زندگی" نیازی به یادگیری اسامی مختلف و بعضاً پیچیده این قسمت ها نداریم و هر کجا الزام کاربردی وجود داشت، به طور موردی بدانها اشاره خواهیم کرد.
جالب است بدانید با فناوری های جدید و مشخصاً با اختراع "F MRI" این امکان خارق العاده و بسیار جذاب فراهم شده است تا از عملکرد قسمت های مختلف مغز، تصویر برداری رنگی شود و مثلاً مشخص شود وقتی فرد عصبانی است کدام بخش از مغز فعال می شود یا وقتی عاشق می شود چه بخشی از مغز به کار می افتد. "F MRI"بخش های فعال را به طور رنگی نشان می دهد و از بقیه قسمت ها مجزا می نماید.
4 - مغز انسان بالغ ، بسته به سن، جنیست، وزن کل بدن، نژاد و . بین چهار روش ساده برای کسب موفقیت فردی 1300 تا 1500 گرم است (افرادی با وزن مغزی کمتر و بیشتر هم داریم). مغز مردها 9 درصد از مغز زنان بزرگ تر است. این بزرگی مغز باعث شده بود تا اوایل قرن بیستم میلادی، این تصور به وجود آید که کارکرد مغزی مردان از زنان بهتر است ولی واقعیت این است که تعداد سلول های مغزی زنان با تعداد سلول های مغزی مردان مساوی است و مغز زنان فشرده تر است.
وزن مغز زنان بعد از وضع حمل، برای مدت کوتاهی دچار افت می شود و این امر مشکلاتی را برایشان به وجود می آورد، مثلاً ممکن است دچار فراموشی شوند و این فراموشی ها آنها را نگران کند که در معرض آلزایمر قرار گرفته اند. خیال این خانم ها را راحت می کنیم که این یک وضعیت کاملاً عادی است و بعد از چند ماه وزن مغزشان به حالت عادی بر می گردد و مشکلات مربوط به آن، خود به خود حل می شود. در این باره هم صحبت خواهیم کرد.
5 - مغز در تمام دوران زندگی انسان ، از جنینی تا مرگ، تحت تأثیر هورمون هایی است که در بدن ترشح می شوند. این هورمون ها، مبنای بسیاری از رفتارها را تشکیل می دهند. گاه، کم و زیاد شدن این هورمون ها ، اختلالات رفتاری به وجود می آورند. در این گونه مواقع، پزشک متخصص می تواند با تجویز داروهایی، میزان ترشح هورمون ها را تنظیم کند و فرد را از اختلالات رفتاری برهاند.
در این باره در مباحث آینده مفصلاً صحبت خواهیم کرد و خواهیم دید بسیاری از افرادی که رفتارهای نامناسب دارند، به دلیل این نیست که آدم های خوبی نیستند بلکه یک اختلال ساده هورمونی دارند که اغلب هم به راحتی قابل حل است. دانستن این موضوع می تواند زندگی های مشترک زیادی را از خطر فروپاشی نجات دهد.
در بحث های بعدی، نکات کاربردی زیادی را خواهیم آموخت که در زندگی فردی، خانوادگی ، اجتماعی و کسب و کار ، عملاً به کار می آیند.
توجه: این مبحث پایه را به طور عمومی خوب به خاطر بسپارید. در آینده به این مباحث استناد خواهد شد.
دیدگاه شما