اصول سرمایه گذاری بلند مدت


دکتر امیر حسین جلالی، روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران

گزارش ثروت جهانی 2022

گروه مالی، سرمایه گذاری و بانکداری کردیت سوئیس (Credit Suisse)، با انتشار سیزدهمین ویرایش گزارش ثروت جهانی، وضعیت کشورها و میانگین سرانه ثروت افراد در هر کشور را اعلام کرد. ویرایش سیزدهم گزارش جهانی ثروت از رشد مستمر ثروت در تمام مناطق جهان به رهبری آمریکای شمالی و چین حکایت دارد. آمریکای شمالی ثروتمندترین منطقه جهان و در مقابل، آفریقا فقیرترین قاره دنیاست. چین نیز بالاترین جمعیت با ثروت متوسط را در اختیار دارد و هند هم در گروه کشورهای فقیر دسته بندی شده است. به گفته کردیت سوئیس، کل ثروت جهانی در سال 2021 میلادی، 9.8 درصد رشد داشته و ثروت هر فرد بالغ به 87 هزار و 489 دلار رسیده است. البته اگر تغییرات نرخ ارز در جهان را لحاظ نکنیم، کل ثروت جهانی 12.7 درصد در سال 2021 رشد داشته که سریع ترین نرخ سالانه ثبت شده است.

گزارش ثروت جهانی 2022 نشان می دهد که همه مناطق دنیا در افزایش ثروت جهانی سهیم بوده اند، اما آمریکای شمالی و چین در این زمینه پیشگام هستند. در بین قاره های جهان نیز آمریکای شمالی ثروتمندترین و آفریقا فقیرترین منطقه دنیاست. همچنین در منطقه خاورمیانه و در بین همسایگان ایران، قطر با سرانه ثروت سالانه 183 هزار دلار برای هر فرد بالغ، رتبه نخست منطقه را به خود اختصاص داده و پس از قطر نیز کشورهای کویت با میانگین ثروت سرانه 171 هزار دلار، امارات با 122 هزار دلار، بحرین با 98 هزار دلار، عربستان با 84 هزار دلار و عمان با سرانه ثروت سالانه 39 هزار دلار به ترتیب در جایگاه دوم تا ششم منطقه خاورمیانه ایستاده اند. عراق نیز رتبه دهم منطقه خاورمیانه را در سرانه ثروت افراد بالغ به خود اختصاص داده است. برآوردها نشان می دهد که نزدیک به 4 میلیون ایرانی، ثروتی بالای ۱۰۰هزار دلار دارند و ایران بیستمین خانه پولداران است.

گزارش ثروت جهانی 2022

ایران در رتبه بیستم ثروت جهانی

کردیت سوئیس، یک موسسه مالی اعتباری است که از سال ۲۰۰۰ میلادی، ثروت خانوار و فردی در سطح جهان را بررسی می کند و سیزدهمین ویراست گزارش خود را به تازگی منتشر کرده است. شاید مهمترین قسمت این گزارش برای مخاطبان ایرانی، اطلاعاتی است که درباره میزان ثروت ایرانیان ارائه شده است. گزارش ثروت جهانی 2022 می‎گوید که ثروتمندان بسیاری در ایران زندگی می کنند و کشورمان در میان کشورهای مورد مطالعه در این گزارش، از نظر تعداد ثروتمندان در جایگاه بیستم جهان قرار دارد. نزدیک به 4میلیون نفر در ایران، ثروتی بالای ۱۰۰ هزار دلار دارند و ۱۴۷ هزار نفر میلیونر حقیقی با مقیاس جهانی در کشورمان حاضر هستند؛ یعنی افرادی که ثروتی بیش از یک میلیون دلار دارند. ایران در مجموع، ملتی ثروتمند است و هم بر پایه ناخالص تولید که نزدیک ۲۵ هزار دلار برای هر بزرگسال است و هم بر پایه ناخالص ثروت که در سال ۲۰۲۱ میلادی، رقمی بالاتر از ۳۹ هزار دلار برای هر بزرگسال گزارش شده است، ایران مجموعا و در سطح جهان، کشوری در گروه کشورهای با درآمد بالاتر از متوسط محسوب می شود.

یافته های این گزارش همچنین نشان می دهد که عمده جمعیت با ثروت بالاتر از متوسط جهان، در چین سکونت دارند و براساس آمارها، 44 درصد از افرادی که در دهک های ۷ تا ۹ جهانی قرار می گیرند، امروز در چین زندگی می کنند. بنابراین چین، بالاترین جمعیت با ثروت متوسط جهان را در اختیار دارد. آمریکای شمالی نیز ثروتمندترین و آفریقا فقیرترین قاره جهان محسوب می شوند. در آمریکای شمالی حدود نیمی از جمعیت، ثروتی بالای ۱۰۰ هزار دلار دارند و جمعیت فقیر آن (جمعیت با ثروت زیر ۱۰ هزار دلار) حتی در نسبت با اروپا نیز کمتر است. طبق گزارش ثروت جهانی 2022، نزدیک به 22 درصد جمعیت در آمریکای شمالی، ثروتی زیر ۱۰ هزار دلار دارند؛ حال آنکه این رقم در اروپا 32 درصد است. همچنین جمعیت زیر ۱۰ هزار دلاری جهان در چین از آمریکای شمالی نیز کمتر است و ۱۸ درصد از جمعیت چین را شامل می شود. به عبارت بهتر، ۹۰ درصد بزرگسالان در آفریقا و ۷۵ درصد بزرگسالان در هند، کمتر از ۱۰ هزار دلار ثروت دارند. این سطح از ثروت در اروپا ۳۲ درصد جمعیت و در آمریکای شمالی ۲۲ درصد جمعیت و در چین 18 درصد جمعیت را تشکیل می دهد. همچنین ۶۵ درصد از جمعیت در آمریکای لاتین و ۶۳ درصد از جمعیت در منطقه آسیا-پاسیفیک، درآمدی کمتر از ۱۰ هزار دلار دارند. از سوی دیگر، 32 درصد جمعیت اروپا و ۴۹ درصد از جمعیت آمریکای شمالی، ثروتی بالاتر از ۱۰۰ هزار دلار دارند.

اطلس جهانی توزیع ثروت 2022

کردیت سوئیس در مقدمه گزارش ثروت جهانی 2022 می نویسد: هیچ کشوری در جهان، منبعی جامع از اطلاعات مربوط به ثروت شخصی افراد ندارد و بسیاری از کشورهای با درآمد پایین و میانه، شواهد مستقیم بسیار اندکی از هر شکل در این رابطه ارائه می کنند. با این حال، تعداد رو به رشدی از کشورها از جمله هند و چین و اکثر کشورهای با درآمد بالا، آماری مرتبط از بسیاری از منابع دارند که با اهداف این گزارش (محاسبه میزان و شکل ثروت فردی و خانوار در جهان) همخوان است. تمرکز این گزارش بر ۲۱۷ سرزمین است که از نظر اقتصادی خودگردان هستند؛ یعنی عمده کشورهای عضو سازمان ملل و سرزمینی مانند هنگ کنگ که جمعیت آن به وسیله سازمان ملل ثبت می شود و همینطور آماری از تولید ناخالص داخلی و نرخ برابری ارز دارند. ترکیب آمار نمونه های مختلف از همه کشورهای جهان، نشان دهنده خصوصیات کلی توزیع جهانی ثروت است. براساس آمارها، دارایی 8.360 دلاری در پایان سال ۲۰۲۱ کافی است که شخصی در نیمه جمعیتی ثروتمند جهان قرار بگیرد، اما برای قرار گرفتن در میان ۱۰ درصد جمعیت ثروتمند جهان باید ثروتی 138.346 دلاری داشته باشید و برای قرار گرفتن در میان یک درصد ثروتمند جهان باید 1.146.685 دلار ثروت اندوخته باشید.

نیمه پایینی جمعیت جهان تنها یک درصد از کل ثروت جهان را دارند. در مقابل، دهک بالای ثروتمند جهان ۸۲ درصد از کل ثروت دنیا را در اختیار دارند. یک درصد از این دهک صاحب ۴۶ درصد از کل مجموع دارایی های جهان هستند. چین با توجه به جمعیت انبوه خود، نیمی از جمعیت طبقات بالاتر از متوسط ثروت جهان را اشغال کرده است. 44 درصد از جمعیت دهک های ۷ تا ۹ جهان چینی هستند. در مقابل، جمعیت هند حضور چشمگیری در نیمه پایینی ثروت جهان دارد و از هر چهار نفر که در نیمه پایینی هرم ثروت جهان قرار گرفته اند، یک نفر هندی است. ساکنان آمریکای لاتین نیز به شکل مساوی در میان هرم ثروت جهان پراکنده شده اند. روند توزیع ثروت در منطقه آسیا-پاسیفیک هم (با در نظر نگرفتن چین و هند) مطابق با شکل کلی توزیع ثروت در سطح جهان است. همچنین ساکنان آفریقا حضوری بسیار سنگین در نیمه پایینی ثروت جهان دارند و نیمی از جمعیت آفریقا در دو دهک پایینی جهان جای می گیرد. در مقابل و برخلاف آفریقا، دو قاره آمریکای شمالی و اروپا به نیمه بالایی ثروت جهان گرایش دارند. این دو قاره در مجموع، ۵۲ درصد از جمعیت دهک های بالای ثروت جهان را در خود جای داده اند و 72 درصد از جمعیت دهک دهم در این دو قاره زندگی می کنند.

دارایی های جهان عمدتا مالی اند

کشورها و مناطق جهان براساس سطح و شکل دارایی ها، با یکدیگر متفاوت هستند. از ابتدای هزاره سوم میلادی، تمامی مناطق شاهد افزایش ثروت برحسب هر نفر بوده اند. اگر ثروت برحسب ارزهای محلی محاسبه شود، این رشد بدون گسست و مستمر بوده است (البته به جز زمان بحران مالی 2008 که جز آمریکای لاتین، همه کشورها شاهد عقبگرد بوده اند)، اما اگر این رشد را برحسب دلار محاسبه کنیم، این موضوع شکل متفاوتی پیدا می کند. حدفاصل سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ میلادی، کاهش ارزش دلار موجب افزایش نرخ رشد دارایی ها در مناطق دیگر شده، اما افزایش نرخ برابری دلار در سال های اخیر، این روند را معکوس کرده و به نابرابری ثروت در جهان دامن زده است. با وجود اینکه سطح ثروت در اروپا و آمریکا همیشه بالاتر از مناطق دیگر جهان بوده، ناترازی منطقه ای در سال های ابتدایی قرن حاضر رو به کاهش بوده است. آفریقا، هند و از همه چشمگیرتر، چین همگی سهم خود از تجارت جهانی را حدفاصل سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۷ بیشتر کرده اند و این نوید را داده اند که امکان کاهش نابرابری منطقه ای در بلندمدت وجود دارد. سهم یک درصد بالایی و یک دهک بالایی جهان حدفاصل سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۸ به شکلی چشمگیر کاهش یافته است؛ سهم دهک بالایی برای نمونه از 48.3 درصد کل ثروت جهان به 42.6 درصد در این سال ها افت کرده است. سهم ۱۰ درصد بالا پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸، اندکی کاهش داشته، اما سهم یک درصد بالایی ثروتمند جهان از سال ۲۰۱۶ شاهد افزایش بوده است.

اما درباره شکل دارایی اصول سرمایه گذاری بلند مدت ها؛ گزارش ثروت جهانی 2022 نشان می دهد که دارایی های مالی به طور متوسط، ۵۴ درصد از دارایی های خالص جهان را تشکیل می دهند؛ در حالی که دارایی های غیرمالی تشکیل دهنده ۴۶ درصد از خالص دارایی هاست و دیون و سطح استقراض به ۱۱ درصد خالص دارایی ها رسیده است. دارایی های مالی نسبتا در کشورهای با درآمد بالا، اهمیت بیشتری دارند؛ چنانکه ۷۰ درصد از خالص دارایی ها در آمریکای شمالی را دارایی های مالی تشکیل می دهند. در مناطق درحال توسعه عمدتا دارایی های غیرمالی، عمده ثروت خانوار را شامل می شود، به طوری که 54 درصد از خالص دارایی ها در آمریکای لاتین و ۷۷ درصد از خالص دارایی های هند، دارایی های غیرمالی هستند. همچنین ارتباطی نظام مند میان سطح توسعه یافتگی و سطح استقراض خانوار برحسب درصد دارایی های خالص وجود دارد. این سهم برای آفریقا ۷ درصد، هند ۸ درصد و چین ۱۱ درصد گزارش شده، اما در آسیا-پاسیفیک، اروپا و آمریکای شمالی ۱۲ درصد بوده است.

دهه ۱۹۸۰ در چین دفن شده، اما نمرده است

یک کتاب تاریخی تازه دوره شدید امید، اصلاحات و مرگ را در چین بررسی می‌کند. کتاب «گیورتز» گزارشی جذاب و معتبر از مسیر‌های آینده چین ارائه می‌کند که در طول یک دهه توسط تاریخ رسمی و مورد حمایت دولت چین مدفون شده است.

فرارو- جولیا لاول استاد تاریخ و ادبیات چین معاصر در کالج بیرکبک دانشگاه لندن. این پژوهشگر بریتانیایی نویسنده و مترجم برنده جوایز متعدد است و آثارش متمرکز بر سیاست و جامعه چین هستند. کتاب‌های لاول عبارتند از: «سیاست سرمایه فرهنگی: تلاش چین برای دریافت جایزه نوبل در ادبیات» (۲۰۰۶)، «دیوار بزرگ: چین در برابر جهان ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد - ۲۰۰۰ پس از میلاد» (۲۰۰۶) و «جنگ تریاک: مواد مخدر، رویا‌ها و ساختن چین» (۲۰۱۱). او در سال ۲۰۱۰ میلادی جایزه «فیلیپ لورهولم» را در بخش تاریخ قرون وسطی، اوایل تاریخ مدرن و تاریخ مدرن دریافت کرد. این جوایز به دانش پژوهان جوانی تعلق می‌گیرد که سهم بسزایی در رشته خود داشته‎اند. او برنده جایزه ادبی «یان میخالسکی» در سال ۲۰۱۲ میلادی، «جایزه بیلی گیفورد» در سال ۲۰۱۹ میلادی و جایزه «تاریخ کندیل» در سال ۲۰۱۹ میلادی شده بود.

به گزارش فرارو به نقل از فارین پالسی، هنگامی که در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی بازدید از چین را آغاز کردم دهه ۱۹۸۰ میلادی به طرز غیر قابل لمسی دور به نظر می‌رسید. در کتاب‌های انگلیسی زبان دهه ۱۹۸۰ میلادی درباره دورانی در چین خوانده بودم که در آن اصول زندگی آشکارا و با شور و حرارت مورد بحث قرار می‌گرفت: میراث‌های دوران مائوتسه تونگ (و به ویژه مخرب‌ترین کارزار او انقلاب فرهنگی)، ارتباط جوامع غربی و سرمایه داری با چین سوسیالیستی و نقش حزب کمونیست چین در مدرنیزاسیون آن کشور.

با این وجود، چینی که من شخصا به عنوان یک بازدید کننده برای اولین بار با آن مواجه شدم بسیار متفاوت بود: مکانی بود که در آن انرژی مردم برای همگام شدن با اقتصاد بازار سوداگرانه جدید جذب می‌شد. در آن آزادی مطبوعات محدود به بُر زدن عکس‌های رهبر کشور بود که ابتدا در روزنامه اصلی حزب کمونیست چین یعنی روزنامه «خلق» چاپ شده بود. در آن مرحله به نظر می‌رسید «مدل چین» سنگ بنای خود را نشان داده است: رشد اقتصادی سرسام آور، تحت ریاست حکومتی استبدادی و تک حزبی. حافظه و اعتبار دهه ۱۹۸۰ میلادی به طور کامل از تاریخ عمومی در چین پاک شده بود.

کتاب عالی و تازه چاپ شده «هرگز به عقب برنگرد: چین و تاریخ ممنوعه دهه ۱۹۸۰» نوشته «جولیان گیورتز» مفصل‌ترین تحلیل تاکنون به زبان انگلیسی نوشته شده‌ای درباره مسائل چین است که بحث‌های شدید درباره آینده سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چین را ارائه می‌کند بحث‌هایی که در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی موج می‌زد. از زمانی که شی جین پینگ در سال ۲۰۱۲ میلادی به «رهبر اصلی» تبدیل شد کنترل بر نوشتن تاریخ و دسترسی به منابع به طور چشمگیری تشدید شده است. البته سیاست «کووید صفر» چین باعث شده که اکثر پژوهشگران غربی به مدت دو سال و نیم به طور حضوری از چین بازدید نکنند.

با این وجود، گیورتز به اندازه کافی تاریخ دهه ۱۹۸۰ میلادی چین را مطالعه کرده و به آرشیو متنوع و روشنگری با منابع دست اول آن دهه همراه با اسناد داخلی افشا شده و تاریخ شفاهی دست یافته و از آن استفاده می‌کند.

کتاب او با ظهور چین به دنبال انقلاب فرهنگی و زیر سایه مائو آغاز می‌شود. گیورتز پژوهشگر سابق دانشگاه هاروارد که اکنون به عنوان مدیر چین در شورای امنیت ملی ایالات متحده خدمت می‌کند در کتاب اشاره کرده که فقر و توسعه نیافتگی در زمان مرگ مائو در سال ۱۹۷۶ هم چنان گسترده بود. در آن زمان چین در صنایع سنگین، سبک و مصرف خانگی سال‌ها و حتی دهه‌ها از غرب و ژاپن عقب بود. از نظر ایدئولوژیک نیز کشور روی صخره‌ها بود.

در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی در آغاز انقلاب فرهنگی کیش مائو به نقطه اوج خود رسیده بود. در سال ۱۹۷۱ میلادی زمانی که «لین بیائو» جانشین منتخب مائو و معمار انقلاب فرهنگی در یک سانحه هوایی در حین فرار پس از ادعای تلاش برای ترور مائو کشته شد شیفتگی و شیدایی شروع به محو شدن کرد.

بلافاصله پس از مرگ مائو اعضای قدیمی حزب نزدیک‌ترین متحدان شخصی او از جمله همسرش را پاکسازی کردند و انقلاب فرهنگی را به پایان رساندند. ظاهرا دوره خلوص گرایی ایدئولوژیک تمام شده بود، اما چه چیزی جایگزین آن شد؟ اولین گزینه «هوآ گوئوفنگ» نخست وزیر اسبق چین بود که از سوی مائو به عنوان جانشین او انتخاب شده بود. او گفته بود: «ما قاطعانه از هر تصمیمی که رئیس مائو اتخاذ کرد حمایت خواهیم کرد و هر دستوری را که رئیس مائو داد بدون هیچ گونه تغییری دنبال خواهیم کرد».

گزینه دیگر «دنگ شیائوپینگ» هم عصر فوق العاده سرسخت مائو بود که از پاکسازی‌های انقلاب فرهنگی جان سالم به در برد و «هوآ» را از قدرت خلع کرد و در سال ۱۹۷۸ میلادی رهبر حزب کمونیست چین شد. راه حل او برای مشکلات پیچیده اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی چین مدرنیزاسیون بود.

کشور و حزب ۱۱ سال پس از آن دوره را صرف بحث و مجادله درباره اصطلاح مدرنیزاسیون کرد: گاهی پشت در‌های بسته، گاهی در خیابان‌ها و میادین بزرگ‌ترین شهر‌های چین. دنگ در اغلب موارد به یک تعریف ساده خوش بینانه چسبیده بود. همان گونه که «گیورتز» می‌نویسد او امیدوار بود که مدرنیزاسیون به معنای «ثروتمندتر شدن» از طریق «آزادسازی نیرو‌های مولد» باشد.

او به مداخله اقتصادی متعصبانه سال‌های در قدرت بودن مائو پایان داد و به کشاورزان و کارآفرینان «کنترل بیش‌تری بر آن چه که تولید می‌کردند بخشید و شکل‌های جدید مالکیت برای تولید و فروش لباس، وسایل، مبلمان و موارد دیگر را تشویق کرد».

او مایل بود تغییرات سیاسی را نیز تا آنجا که امکان دگرگونی اقتصادی و اصلاحات بازار را فراهم کند در نظر بگیرد. او آماده بود تا کنترل را غیرمتمرکز سازد، قوانین تجاری را تقویت کند تا اعتماد و فعالیت کارآفرینی را تقویت کند و افراد قدیمی سرسخت از نظر ایدئولوژیک را مجبور به بازنشستگی سازد تا راه را برای تکنوکرات‌های شایسته باز کند.

با این وجود، رویکرد معتدل «دنگ» برای اصلاحات، دیگران از جمله افرادی که عمیقا در بدنه تشکیلات سیاسی حضور داشتند و هم چنین روشنفکران لیبرال را جسورتر ساخت تا انتقادات شدیدتری را نسبت به سیستم سوسیالیستی چین مطرح سازند. در پاییز ۱۹۸۰ میلادی یکی از چهره‌های دانشگاهی حزب کمونیست چین خواستار پایان بخشیدن به کنترل آن حزب بر اقتصاد، فرهنگ، رسانه ها، مطبوعات و قوه قضاییه مستقل شد.

گفتگو درباره تغییرات سیاسی گسترده در مکان‌هایی که زمانی محل جزم گرایی ایدئولوژیک بودند به امری عادی تبدیل شد. صفحات نشریه «خلق» مملو از نظرات رادیکال بود: این که سوسیالیسم چینی در زمان مائو به اندازه آن چه سرمایه داری بورژوایی انجام می‌دهد افراد را سرکوب کرده بود. آن نشریه این ایده را مطرح می‌کرد که «تفکر و گفتار باید به طور فزاینده‌ای باز و آزاد باشد».

در این میان تناسب بد میان تمایلات محافظه‌کارانه رهبری محافظه کار حزب کمونیست چین از یک سو و ایده‌های آزادی خواهانه سایر بخش‌های نخبگان سیاسی و فکری باعث ایجاد بی‌ثباتی عمیقی شد. درگیری بعدی در دهه ۱۹۸۰ میلادی میان «دنگ» و «ژائو زیانگ» شاگردش و نخست وزیر عملگرا رخ داد که از باز شدن کامل چین به روی سیستم اقتصادی جهانی حمایت می‌کرد. دنگ و سایر مقام‌های قدیمی بلندپایه سیاسی حزب مایل بودند از سرمایه گذاری و فناوری خارجی استقبال کنند تا کشور را از عقب ماندن از پیشرفت و توسعه غرب و ژاپن خارج سازند. با این وجود، آنان با انواع دیگر غربزدگی در حوزه‌های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی که پشت سر آرامش اقتصادی حرکت می‌کردند به شدت مشکل داشتند.

«دنگ» در سال ۱۹۸۳ میلادی گفته بود: «اگر پنجره را باز کنید جلوگیری از هجوم مگس‌ها و پشه‌ها سخت است». در نتیجه، چین در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی چرخه‌های متناوب آزادسازی و سخت گیری بیش‌تر را تجربه کرد زمانی که رهبران ارشد حزب به زعم خود در حال جنگ با «آلودگی معنوی» بودند که ناشی از تاثیرات مخرب ارزش‌های خارجی بود و این پرسش را مطرح می‌کردند که آیا نقشی برای ایدئولوژی سوسیالیستی در چینی که بیش از پیش با بازار‌های جهانی ادغام شده بود باقی مانده است یا خیر.

اوج غم‌انگیز دهه ۱۹۸۰ میلادی سرکوب خونین اعتراضات سراسری در اصول سرمایه گذاری بلند مدت سال ۱۹۸۹ میلادی بود که اغلب به عنوان یک مبارزه سیاسی بین دو نیروی خیر و شر قلمداد می‌شود: بین دانشجویان طرفدار دموکراسی و یک ژرونتوکراسی (شکلی از حکومت الیگارشی است که در آن یک نهاد توسط رهبرانی اداره می‌شود که به طور قابل توجهی مسن‌تر از اکثر جمعیت بزرگسال هستند) کمونیست که مصمم بود به هر قیمتی در قدرت باقی بماند.

از اواسط سال ۱۹۸۸ میلادی رهبران حزب کمونیست چین در مورد خطرات ناشی از تورم برای ثبات سیاسی بحث کردند. ژائو که اکثرا توسط دنگ مورد حمایت قرار می‌گرفت به شعار رشد سریع اقتصادی خود پایبند بود حتی در حالی که قیمت کالا‌ها در شهر افزایش یافت. در سال ۱۹۸۸ میلادی نرخ تورم در چین دست کم ۳۰ درصد بود.

در سال ۱۹۸۹ میلادی دولت کمونیستی چین با بحران مشروعیت ناشی از تحولات اجتماعی - اقتصادی و هم چنین رویا‌های دموکراسی به سبک غربی مواجه شد. در این لحظه حساس بی‌ثباتی اقتصادی اعتبار ژائو را تضعیف کرد. هنگامی که در بهار ۱۹۸۹ میلادی اعتراض‌هایی که خواستار «دموکراسی و آزادی» بودند بالا گرفت موضع آرام ژائو در قبال باز کردن در‌های چین به روی سیستم جهانی و تاثیرات سیاسی و فرهنگی که ممکن بود به همراه داشته باشد از سوی بزرگان حزب مورد سرزنش قرار گرفت.

گیورتز به ما یادآوری می‌کند که اقتصاد و سیاست برای «معترضانی که انگیزه‌هایی از دموکراسی گرفته تا ریشه کنی فساد و تورم داشتند «غیرقابل تفکیک» از یکدیگر بودند. برخی از اولین معترضان در میدان تیان آن من دانشجو نبودند بلکه کارگرانی بودند که نسبت به افزایش قیمت اقلام اساسی نگرانی داشتند.

تصمیم برای سرکوب خشونت‌آمیز اعتراضات برخلاف تصمیماتی که در همان سال در اروپای شرقی گرفته شد مسیر آینده رهبران کمونیست چین را تعیین کرد. پس از آن که تندرو‌های درون حزب در استدلال برای اعزام ارتش آزادیبخش خلق علیه مردم پیروز شدند مسیر چین به سوی مدرن شدن را به عنوان اطاعت از «رهبر واحد» و تعریف حزب کمونیست چین از مارکسیسم – لنینیسم در اندیشه مائوتسه تونگ تفسیر کردند و عملا هرگونه اختلاف نظر عمومی در مورد سیاست چین را غیر قانونی دانستند.

مناظره‌های اغلب پرآشوب، اما به طرز شگفت انگیزی بدون پایان دهه ۱۹۸۰ میلادی همراه با خود ژائو رسما از تاریخ پاک شدند. پس از آن بحران، رهبری چین، هدف ایالات متحده و دیگر قدرت‌های غربی را تبدیل «کشور‌های سوسیالیستی به دموکراسی‌های سرمایه داری» معرفی کرد.

«چن شیتونگ» شهردار پکن اصول سرمایه گذاری بلند مدت در سال ۱۹۸۹ میلادی توضیح داد: «برخی از نیرو‌های سیاسی در غرب که این آشفتگی را هدایت کرده بودند همواره تلاش می‌کنند تا کشور‌های سوسیالیستی از جمله چین از راه سوسیالیستی دست بکشند و در نهایت این کشور‌ها را تحت حاکمیت سرمایه انحصاری بین‌المللی قرار داده و آنان را در مسیر سرمایه داری قرار دهند. این استراتژی بلند مدت و اساسی آنان است».

کتاب «گیورتز» گزارشی جذاب و معتبر از مسیر‌های آینده چین ارائه می‌کند که در طول یک دهه توسط تاریخ رسمی و مورد حمایت دولت چین مدفون شده است. کتاب سرزندگی جامعه چینی پس از مائو را به خاطر می‌آورد و این که چگونه واکنش‌های عمیق به حوادث غیرمنتظره اواخر دهه ۱۹۸۰ چین را شکل داده است.

سیاست نخبگان چین امروز اصرار دارد که چین تنها در صورتی می‌تواند یک کشور موفق و ثروتمند باشد که توسط یک دولت اقتدارگرا و تک حزبی اداره شود. این در حالیست که تاریخ حیاتی به روایت «گیورتز» درباره دهه ۱۹۸۰ میلادی چین به ما یادآوری می‌کند که در چین چه میزان بحث وجود داشت و هنوز نیز وجود دارد.

افزایش مهاجرت و ناپایدار شدن خانواده‌ها؛ عوارض نابسامانی‌های اقتصادی

محدودیت‌ها و شرایط ناپایدار اجتماعی و اقتصادی می‌توانند بر تک‌تک افراد جامعه تاثیرگذار باشند؛ هر چند عوامل زیادی بر میزان این گونه تاثیرات هم دخیل هستند؛ از خصوصیات فردی افراد گرفته تا شرایط خانوادگی و نوع نگاه و برداشت آنها از محیط بیرون که باید به همه آنها توجه داشت.

افزايش مهاجرت و ناپایدار شدن خانواده‌ها؛ عوارض نابساماني‌هاي اقتصادي

همشهری آنلاین -یکتا فراهانی : کشور ما در سال‌های اخیر، تغییرات چشم‌گیری از لحاظ اجتماعی و اقتصادی داشته است؛ تا حدی که سلامت جسم و روان افراد جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.

در نتیجه در چنین شرایطی تغییرات صفات و ویژگی‌های اعضای خانوارها از یک سو و عوامل اجتماعی، اقتصادی و بهداشتی جامعه از سوی دیگر می‌تواند عملکرد افراد را در جامعه به شدت تحت تأثیر قرار دهد.

download-1-.jpg

دکتر امیر حسین جلالی، روان‌پزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران

عوامل مؤثر اجتماعی بر سلامت

دکتر امیر حسین جلالی، روان‌پزشک و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی ایران در مورد می‌گوید: «توجه داشته باشیم همواره در هر شرایطی و به‌عبارتی در هر اقلیم و زیست‌بومی عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر سلامت جسم و همچنین ‌سلامت روان اثر می گذارد.»

این‌موضوع در پژوهش‌های بزرگی در سال‌های گذشته تایید شد و بعد از آن‌هم سازمان جهانی بهداشت با عنوان تعیین‌کننده های اجتماعی مؤثر بر سلامت به آن پرداخت. هم‌اکنون نیز در برنامه‌های سلامت که توسط این سازمان و سازمان‌های دیگر پیشنهاد می‌شود توجه به ابعاد اجتماعی سلامت و البته سلامت روان همواره یکی از ارکان اصلی سلامت به حساب می‌آید.

بنابراین موضوع سلامت روان یا به‌طورکلی موضوع سلامت، موضوع صرفا زیستی و پزشکی نیست و بدون توجه به عوامل اجتماعی اصولاً دستیابی به سلامت ناممکن است.

تاثیر میزان درآمد مردم بر سلامت روان

این روان‌پزشک می‌گوید اگر در جامعه وضعیت درآمدی منطقه‌ای به‌گونه‌ای باشد که ناچار باشند به جای مصرف مواد غذایی سالم از غذاهای پرکالری و مضر استفاده کنند، مثل غذاهای ارزان‌قیمت آماده یا موادی حاوی قند و چربی که ارزان‌تر هستند اما می‌توانند انرژی بیشتری را برای افراد فراهم کنند؛ قطعا سلامت آنها به خطر خواهد افتاد؛ اتفاقی که در طول تاریخ در شرایط قحطی، جنگ یا بحران‌های اقتصادی، ‌اجتماعی جوامع مختلف بارها دیده‌شده و در سال‌های گذشته هم رصد وضعیت تغذیه‌ای کشور ما این‌گونه نشان می‌دهد.

دراین‌صورت باعث بروز چاقی؛ به ویژه چاقی شکمی و انواع سندرم‌های متابولیک مانند افزایش بیماری دیابت یا به خطر افتادن وضعیت سلامت در کسانی خواهدشد که به این گونه بیماری ها مبتلا هستند.

نداشتن چشم انداز مشخص برای آینده

به گفته دکتر جلالی، اگر چرخ اقتصاد در جامعه‌ای بچرخد انتظار داریم وضعیت مردم و تغذیه‌ آنها بهبود پیدا کند و در نتیجه در سلامت جسم و روان مردم هم تاثیر گذار باشد.

پارامترهای اجتماعی و اقتصادی مثل مساله فقر، تبعیض، بیکاری و نداشتن چشم‌انداز مشخص برای آینده، ناپایداری در وضعیت اقتصادی و پیش‌بینی‌ناپذیری شرایط معیشتی باعث می شود مردم نتوانند برنامه‌ریزی مشخصی برای آینده داشته باشند.

افزایش قیمت‌ها و نداشتن ثبات اقتصادی باعث می‌شود نتوانیم نسبت‌به آینده اطمینان و اعتمادی داشته باشیم. چون در چنین شرایطی نمی‌توان هیچ برنامه ریزی بلند مدت و امیدی به تحقق خواسته ها و آرزوهای خود داشته باشیم که این موضوع می‌تواند بر سلامت روان افراد هم بسیار مؤثر باشد.

شدت یافتن اختلالات حوزه روان

اصولا هر قدر فضای اجتماعی، انگیزه بیشتری به افراد بدهد افراد احساس بهتری تجربه خواهند کرد و هر چقدر نیز اجتماع محرک‌تر باشد و فضا را برای افراد تنگ‌تر کند آدم‌های عادی بیشتر بیمار خواهند شد؛ ضمن آنکه شدت بیماری افراد دچار اختلالات روان هم افزایش چشمگیری خواهد یافت.

عواملی مانند ترافیک و آلودگی هوا و مسائلی مانند افزایش قیمت‌ها و همچنین فضای ناامن اقتصادی ‌اجتماعی باعث افزایش مهاجرت‌ها و ناپایدار شدن خانواده‌ها خواهد شد که همه اینها در نهایت می‌تواند بر سلامت روان اثر منفی بگذارد.

بی انگیزه شدن افراد به دنبال محدودیت های اجتماعی

این روان‌شناس می‌گوید بی‌تردید وقتی فضای اجتماعی مثبت‌تر، پیش‌بینی‌پذیرتر و همچنین به گونه‌ای باشد که افراد احساس کنند می‌توانند در آینده خودشان تاثیر گذار باشند و به‌عنوان عنصری فعال برای خود برنامه‌ریزی داشته باشند؛ سلامت روان جامعه هم بیشتر خواهد بود.

اما در شرایطی که افراد بر سرنوشت خود هیچ اختیار و کنترلی ندارند و محدودیت‌های زیادی برای آنها وجود دارد؛ تعجبی ندارد که اضطراب نیز در سطح جامعه افزایش پیدا کند و در درازمدت، بر اثر فقدان‌هایی که افراد بر اثر از دست دادن امکان‌های اولیه زندگی تجربه می‌کنند احتمال افسردگی یا علایمی اصول سرمایه گذاری بلند مدت شبیه به آن نیز افزایش داشته باشد.

چه باید کرد

دکتر جلالی در مورد چگونگی مواجهه و رویارویی با شرایط نامطلوب اقتصادی و اجتماعی می گوید در چنین شرایطی باید نگاهی جدی به دولت داشت و امیدوار بود با گشایش در وضعیت سیاسی و اقتصادی، فضای کسب‌وکار و فضای اجتماعی ‌اقتصادی به تدریج بهبود پیدا کند.

افرادی هم که می‌توانند تغییراتی در وضعیت روزمره خودشان و دیگران ایجاد کنندمی توانند به نوعی باعث شوند فضای روشن‌تر و مثبت‌تری در کشور به وجود بیاید.

این فضا می‌تواند حتی در کوتاه‌مدت آثار ارزشمندی به دنبال داشته باشد؛ هر چند که جامعه نیازمند آن است که ثبات طولانی‌تر و وضعیت قابل پیش‌بینی‌تری داشته باشد.

تاثیر تغییرات مقطعی و پایدار

توجه داشته باشیم تغییرات مقطعی می‌توانند آثار مقطعی داشته باشند. در صورتی که به وجود آمدن وضعیت پایدار نیازمند پایداری در مسائل اجتماعی و اقتصادی خواهد بود. بنابراین تا حد امکان باید به فکر ثبات و پایدار ماندن شرایط بود.

خود مراقبتی و افزایش پیوندهای اجتماعی و گروهی

دکتر جلالی، مهم‌ترین اقدام را در شرایط سخت اجتماعی، خودمراقبتی می‌داند و می گوید در واقع ما اگربتوانیم از خودمان مراقبت کنیم و به طور کلی با اصول و روش‌های آن آشنایی داشته باشیم نتیجه بهتری خواهیم گرفت.

در شرایطی که نمی توانیم ‌کنترلی بر شرایط بیرونی داشته باشیم منفعل بودن چاره راه نیست. بلکه باید تلاش ‌کنیم با افزایش پیوندهای اجتماعی و گروهی و پرهیز از انزوا و گوشه گیری، بخشی از بار روانی وضعیت کنونی را با کمک همدیگر معنا و هضم کنیم.

در ارتباط بودن مؤثر با دوستان و در میان گذاشتن مسائل با آنها می‌تواند دوای دردهای بسیار زیادی باشد.

حفظ سلامت عمومی و سلامت روانی

نکته مهم دیگر در کنار مراقبت از پیوندهای اجتماعی؛ حفظ سلامت عمومی و سلامت روانی است که می‌تواند تحت تاثیر فعالیت‌های فیزیکی ایجاد شود.

دکتر جلالی می‌گوید این چیزی است که به‌نظر بدیهی و سهل می‌آید؛ اما متأسفانه در ایران موضوع تحرک، ورزش و فعالیت‌های فیزیکی معمولا نادیده گرفته می شود.

در بسیاری کشورهای پیشرفته دنیا با وجود انواع فناوری‌ها؛ استفاده از دوچرخه یا با ابزارهایی از این‌دست بسیار مصطلح است که البته شرایط قابل‌قبولی هم برای استفاده از آنها برای مردم مهیا شده است.

درصورتی که چنین چیزی در اغلب شهرهای ایران امکان‌پذیر نیست. بنابراین باید به فکر راه‌های جایگزین بود؛ پیاده‌روی در پارک یا دویدن، کنار گذاشتن گوشی همراه و توجه کمتر به آن و تا حد امکان دور بودن از فضای مجازی می‌تواند تا حدودی در سلامت روان ما تاثیر گذار باشد.

توجه به درون

در نظر داشته باشیم گاهی ما بیش از حد به بیرون از خودمان‌ توجه داریم. البته بی‌تردید ظرفیت افراد برای امیدواری محدود است و نمی‌توان از همه انتظار داشت بی دلیل امیدوار باشند. ولی آنچه می‌توان انتظار داشت و توصیه کرد آن است که فراموش نکنیم در شرایط دشوار اجتماعی چاره ای جز امیدواری نداریم. بنابراین ناچاریم نور اندکی را هم که به چشم می خورد روشن نگه داریم تا بتوانیم سر پا بمانیم.

نجات صنعت برق در گرو حمایت از بخش خصوصی

عضو کمیسیون انرژی مجلس گفت: نجات انرژی کشور در همه حوزه‌ها اعم از برق، گاز و نفت به دست بخش خصوصی است، این بخش همیشه باید در میدان باشد و مورد حمایت قرار بگیرد.

به گزارش برق نیوز، رمضانعلی سنگدوینی، عضو کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی با اشاره به ضرورت حمایت از بخش خصوصی صنعت برق گفت: نجات انرژی کشور در همه حوزه‌ها اعم از برق، گاز و نفت به دست بخش خصوصی است، این بخش همیشه باید در میدان باشد و مورد حمایت قرار بگیرد.

وی با اشاره به مطالبات بخش خصوصی صنعت برق از وزارت نیرو که حدود ۹۰ هزار میلیارد تومان است، تصریح کرد: بخش خصوصی صنعت برق حدود ۱۵۰ هزار شغل مستقیم در کشور ایجاد کرده است لذا برای حمایت از این بخش که همان مردم هستند، باید تضمینی برای سرمایه‌گذاری داده شود تا با ایجاد انگیزه در آن‌ها برای سرمایه گذاری در صنعت برق، بتوان تولید و مصرف برق را به تعادل رساند. سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در صنعت برق چه در حوزه صنایع و چه در حوزه خانگی باید سودآور بوده و امنیت لازم را داشته باشد.

عضو کمیسیون انرژی مجلس ضمن تاکید بر اینکه صنعت برق زیرساختی‌ترین صنعت کشور است و بدون برق رشد و توسعه‌ای امکانپذیر نیست، افزود: دولت می‌تواند با اختصاص تسهیلات بانکی بلندمدت برای بخش خصوصی و کمک به آن‌ها از طریق صندوق ذخیره ارزی و سایر صندوق‌های ملی، حمایت خود را از این بخش نشان دهد و از ظرفیت آن برای جبران کمبود تولید برق و در نهایت توسعه اقتصادی کشور استفاده کند.

سنگدوینی با اشاره به برنامه‌های اعلامی وزیر نیرو در جلسه رای اعتماد مبنی بر افزایش ۴۰ هزار مگاوات در طول دوره ۴ ساله، ادامه داد: افزایش تولید برق در کشور فقط در صورت حمایت از بخش خصوصی قابل جبران است، دولت به تنهایی و صرفا با تکیه بر توان خود نمی‌تواند تولید برق را در کشور افزایش دهد. بهینه‌سازی مصرف نیز یکی از برنامه‌هایی است که برای اجرای آن می‌توان از توانمندی بخش خصوصی بهره برد.

وی در پایان با تاکید بر اینکه استفاده از نظرات بخش خصوصی صنعت برق در جلسات و تصمیم‌گیری‌ها یک ضرورت است، خاطرنشان کرد: یکی از مشکلات مدیریت در کشور ما این است که کمتر از نظرات نخبگان و متخصصان استفاده می‌شود لذا این موضوع باید مورد اهتمام بیشتری قرار بگیرد. برقراری ارتباط بین بخش خصوصی، دولت و مجلس نیز باید بیش از پیش مد نظر باشد که اعضای کمیسیون انرژی مجلس در این زمینه از هیچ تلاشی دریغ نخواهند کرد.

امنیت به روایت «سرجوخه»

علاقه‌مندان به مجموعه‌های امنیتی پلیسی این شب‌ها به تماشای «سرجوخه» به کارگردانی احمد معظمی از شبکه آی‌فیلم می‌نشینند. مجموعه‌ای که سال گذشته از شبکه سه پخش شد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. کارگردان در این اثر از زاویه جدیدی به موضوع امنیت پرداخته بود اصول سرمایه گذاری بلند مدت و همین موضوع آن را از سایر آثار امنیتی متمایز می‌کرد. گرچه او مجموعه‌های قبلی‌اش یعنی سارق روح، ترور خاموش و خانه امن را هم خوب و حرفه‌ای ساخته بود و مخاطبان بسیاری را با خودش همراه کرده بود.

با این‌حال سرجوخه به لحاظ موضوع، داستان و شخصیت‌پردازی و نوع کارگردانی که داشت، توانست به یک اثر پرمخاطب دیگر برای تلویزیون تبدیل‌شود. او در این مجموعه با یک شروع خوب به موضوع سایت‌های شرط‌بندی و شاخ‌های اینستاگرام پرداخت و مخاطب را از همان ابتدای داستان مشتاق به همراهی با شخصیت‌های اصلی این سریال کرد.

یکی از شاخصه‌های آثار معظمی این است که سراغ چهره‌های کمتر دیده شده، اما حرفه‌ای می‌رود و همین موضوع برای مخاطبی که مدام چهره‌ها و بازی‌های تکراری می‌بیند، جذاب است. این‌که پیش‌زمینه ذهنی از بازی آن بازیگران ندارد و همین موضوع باعث می‌شود آن‌ها را در قالب چنین نقش‌هایی بیشتر باور کند و با شخصیت‌ها همذات‌پنداری کند. مثل حمیدرضا محمدی، بازیگر نقش غلامرضا که با سریال «فاصله‌ها»، «سراب» و «راز پنهان» وارد قاب تلویزیون شد، اما در سریال «مینو» به شهرت رسید. به‌خصوص با یکی از سکانس‌های این سریال که توسط نیرو‌های اشغالگر بعثی به آتش کشیده و شهید شد. او در سرجوخه نقشی متفاوت را بازی کرد که به نوعی محوریت داستان بود. او توانست با بازی در نقش یک پسر لات جنوب شهری به‌خوبی لحن و حرکات متناسب با ویژگی‌های این شخصیت را ایفا کند. شخصیتی که در عین داشتن چهره‌ای خشن به بسیاری از اصول اخلاقی همچون کسب روزی حلال پایبند بود.

نکته بعد تیتراژ جالب این مجموعه بود که هوشمندی کارگردان آن را جذاب می‌کرد. او در ابتدای سریال عنوان کرده بود: «نیمی از آنچه در این سریال می‌بینید واقعیت است و نیمی دیگر حقیقت دارد». همین جملات کافی بود که مخاطب را پای سریال بنشاند و بداند که با یک اثر جذاب روبه‌رو است. البته سرجوخه سریال خوش‌ریتمی هم بود و با توجه به موضوعی که داشت هم توانست توجه مخاطبان جوان بسیاری را به خود معطوف کند. از این رو خیلی‌ها با غلامرضا همذات پنداری می‌کردند، خودشان را به جای او و موقعیت‌هایش می‌گذاشتند و فراز و نشیب زندگی را با او تجربه می‌کردند. گرچه عده‌ای هم معتقد بودند این شخصیت با برخی قهرمان‌های فیلمفارسی‌های دهه ۵۰ شباهت بسیاری دارد. با این حال سرجوخه یکی از مجموعه‌های موفق تلویزیون در زمینه آثار امنیتی است که طرفدارانش همچنان منتظر فصل بعدی آن هستند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.